وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبری» ثبت شده است

۰۸
آذر

در جمعه یادگیری 22، درباره سه دیدگاه مختلف به کار توضیح دادم: شغل، حرفه و رسالت. در این مقاله قصد دارم کمی بیشتر درباره نگاه رسالت مدارانه به کار صحبت کنم. اینکه در نظر گرفتن کار بعنوان رسالت چه اجزائی دارد و آیا می توان این نوع نگاه را به کل زندگی بسط داد؟

مدل ذهنی نگرش رسالت مدارانه به کار

افرادی که کار را بعنوان یک رسالت انتخاب می کنند، مدل ذهنی ای مطابق شکل زیر را در خود پرورش می دهند:

این مدل ذهنی از چهار جزء به ترتیب زیر تشکیل می شود:

  1. ماموریت (رسالت): ماموریت علت وجودی ما هست. دلیلی که در این دنیا حضور داریم، دلیلی که هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و نهایتا اثری که میخواهیم در این دنیا از خودمان به جا بگذاریم. ماموریت ما با مراجعه به لحظات افتخار آمیز گذشته مان قابل کشف است. ماموریت به ما نقطه آغاز حرکت را نشان می دهد. ماموریت به ما این شوق و انرژی را می دهد که جزئی از چیزی بزرگتر از خودمان هستیم و تحقق روزانه آن به ما انگیزه برای ادامه مسیر را می دهد.
  2. چشم انداز: چشم انداز جایی هست که میخواهیم برویم. آینده ای بهتر که ما میخواهیم با اقدامات و رفتار خود در این دنیا برای جامعه مدنظرمان بسازیم. چشم انداز مناسب پنج ویژگی زیر را دارد:
  • ایده آل گرایانه است. به نحوی که هیچ وقت به آن 100% دست پیدا نخواهیم کرد بلکه هر روز زندگیمان را برای نزدیکتر شدن به آن تلاش خواهیم نمود.
  • برای چیزی است نه برعلیه چیزی. چشم انداز مناسب برای رقابت کردن یا بهتر بودن نیست. یک چشم انداز مناسب متمرکز بر خلق ارزش برای جامعه پیرامونمان هست نه رقابت با آن.
  • خدمت گرایانه است. در یک چشم انداز مناسب هدف باید خدمت به جامعه باشد نه فقط خودمان. یک چشم انداز مناسب به دنبال خلق آینده ای بهتر برای جامعه است نه فقط خود فرد.
  • دایره شمول گسترده ای دارد. یک چشم انداز مناسب باید تلاش کند تا جامعه بزرگتری را مدنظر قرار دهد. آینده ای بهتر برای تعداد آدم بیشتری بتواند خلق کند. هر فردی با هر مهارت و تنوع فرهنگی و جنسیتی و ... فقط با داشتن باور به چشم اندازتان میتواند جزئی از جنبش و حرکت شما باشد.
  • مقاوم است. یک چشم انداز مناسب قادر است تا در برابر تغییرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، تکنولوژیگی، اقتصادی و محیطی دوام بیاورد. هر یک از این تغییرات نباید باعث شود تا آینده ای که میخواهیم بسازیم دستخوش تغییر شود. ممکن است جمله بندی چشم انداز تغییر کند، اما احساس و نیت پشت آن همواره پابرجاست.

  1. ارزش ها: ارزش ها اصول، استانداردها و هنجارهایی هستند که برایشان ایستاده ایم و در واقع نمادی از آنها هستیم. ارزش ها چارچوب مسیر حرکت را مشخص می کنند. با تعریف ارزش ها در واقع خطوط قرمز حرکتی خود را مشخص کرده و خود را مقید می کنیم که این خطوط را در طول مسیر رعایت کنیم. بهتر است ارزش ها به جای کلماتی مانند صداقت، نوآوری، مشتری مداری و ... بصورت فعل تعریف شود تا برای بقیه قابل فهم باشد و بتوانند درک کنند که این ارزش ها در عمل چگونه خواهد بود. مثلا به جای صداقت می توانیم بگوییم: همیشه حقیقت را بگو.
  2. اهداف: اهداف گام هایی هستند که با تحقق هر یک از آنها در چارچوب ارزش هایمان، یک گام به سوی چشم انداز نزدیکتر خواهیم شد. اهداف مثلا می توانند شغل و حوزه فعالیت هایمان در بازه های مختلف زندگی، پروژه هایمان، مشتری هایی که با آنها میخواهیم کار کنیم، سفرهایی که میخواهیم برویم و ... باشند. مهم این است که این اهداف به تحقق ماموریت، زندگی ارزش ها و پیشروی به سوی چشم انداز کمک نمایند.

در نتیجه برای اینکه بتوانیم به کار خود بعنوان یک رسالت نگاه کنیم، باید بتوانیم ماموریت، چشم انداز، ارزش ها و اهداف زندگیمان را شفاف نماییم. کتاب چرایی خود را پیدا کنید و بازی بینهایت از سایمون سینک و کتاب شمال حقیقی از بیل جورج از بهترین منابعی هستند که میتوانند در تدوین این چهار جزء به شما کمک کنند.

چگونه رسالت مدار زندگی کنیم؟

زندگی رسالت مدار بطور خلاصه در سه محور زیر قابل بیان است:

  1. باید بی­نهایت زندگی کرد.

عمر ما فانیست، اما زندگی بی­نهایت است. قوانین زندگی کاملا شفاف نیستند، بازیگران آن کاملا شناخته شده نیستند و چیزی به ­نام برنده یا بازنده در زندگی نداریم. زندگی یک بازی بی­ نهایت است که همواره در جریان می ­باشد. ما انسان ها بعنوان بازیگران این بازی، فقط مدتی وارد این بازی شده و سپس خارج می­ شویم. عاقلانه است که در یک بازی بی­ نهایت، ما نیز بصورت بی­ نهایت بازی کنیم. یعنی به­ جای اینکه دنبال برد، بهتر بودن، برتر بودن و غلبه بر دیگران باشیم، ماموریت و چشم­ انداز زندگی خود را تعریف کرده و زندگیمان را وقف تحقق ماموریت و پیش­روی به سوی چشم ­انداز و ساختن آینده ­ای بهتر در این دنیا نماییم. درست است که در نهایت از این دنیا می ­رویم، اما اثرمان بی ­نهایت باقی خواهد ماند و افرادی خواهند بود که مسیرمان را ادامه دهند.

  1. زندگی و کار از هم جدا نیستند.

هر یک از ما ماموریتی (رسالتی) در زندگی داریم که دلیل وجودی ما است. من بستری کلی به نام زندگی می بینم که از دو جز اصلی خانواده و کار تشکیل شده است. ما بیشتر عمرمان را در محیط کار می گذرانیم تا خانواده. بیشتر با همکارانمان در ارتباط روزانه هستیم تا خانواده. در نتیجه کیفیت زندگی ما بیش از کیفیت خانواده­ مان وابسته به کیفیت کارمان است. در نتیجه باید کارمان را بعنوان جزئی از هویت و رسالت مان در زندگی ببینیم، این که کارمان قرار است به ما در تحقق چشم اندازها و خلق آینده ­ای بهتر کمک کند. بستری باشد برای زندگی با معنا، نه جدا از زندگی.

  1. ما با اثراتمان بر زندگی یکدیگر سنجیده می ­شویم.

جمله ­ای از کلیتون کریستنسن هیچگاه از ذهن من نمی ­رود:" شاخصی که خداوند براساس آن زندگی ما را ارزیابی می­ کند دلارهایمان نیست، بلکه تعداد زندگی انسانهایی است که بهبود داده ­ایم."

اعتقاد دارم ارزش زندگی ما براساس کارهایی که برای بقیه انجام داده ­ایم سنجیده می­ شود، نه صرفا موفقیت­ های فردی­مان. اگر هر یک از ما به دنبال بهبود زندگی اطرافیانمان در حد توان باشیم، بوسیله آموزش و توسعه آنها یا حل مشکلات احساسی آنها یا ...، یک قدم به ­سوی مدینه فاضله ­ای که همگان منتظر ایجادش توسط بقیه هستیم نزدیکتر شده ­ایم.

#جمعه_یادگیری

#رسالت

#چشم_انداز

#ارزش

#کار_بامعنا

#چرایی

#بازی_بینهایت

#شمال_حقیقی

#کار_هدفمند

#چالش

#پیشرفت_شغلی

#منابع_انسانی

#learning_Friday

#mission

#vision

#purposeful_work

#meaningful_work

#challenging_work

#HR

#career_path

  • حمیدرضا لاچین
۰۹
آبان

According to a research by A.T. Kearney, in any team environment, joy arises from a combination of harmony, impact, and acknowledgment — all of which business leaders can engender in their organizations.

 

The survey findings further suggest that joy stems from believing one’s work is truly meaningful. Employees who believe their “company makes a positive societal contribution” and who feel “personally committed to achieving the company’s vision and strategy” experienced the most joy at work.

 

So to create a JOYFUL environment, Leaders must clarify the meaning of work, show employees where they are going, align them to advance the vision, make sure everyone is aware of his impact and role and finally recognize them for their contribution to success.

Source: Making Joy a Priority at Work

#mircohr #leadership #joy #vision #leader #meaningful_work #purpose #recognition #alignment #clarity #harmony #fulfillment

  • حمیدرضا لاچین
۲۰
مهر

What is our career about?

Money? Promotion? Benefits?

These are what finite players are looking for. As life is infinite, being a finite player is not a wise choice

To live and work infinitely, we must discover our why (mission), our just cause (vision) and values. An infinite career is about fullfiling our why, advancing our just cause and living our values through our jobs.

If we invest our career in these 3 actions, we would feel fulfilled and inspired every day and night.

So when we want to pick up a job, first we must answer the following question:

1) Does this job help me fullfil my why?

2) Does this job help me advance my just cause?

3) Does this job help me live my values?

 

#microhr #careerpath #careers #infinite_game #simon_sinek #infinite_player #just_cause #why #values #infinite_mindset

  • حمیدرضا لاچین
۰۵
مهر

آغاز: 8 روز در کرمانشاه

شهریوری که گذشت، دومین دوره همایش راهبری توسط مجید حسینی نژاد، بنیانگذار علی بابا، به مدت 8 روز در شهر کرمانشاه برگزار شد. من هم همراه با تعداد زیادی از کارکنان علی بابا و افراد غیر علی بابایی در این دوره شرکت کردم. این دوره، با نام کامل راهبر بودن و عملکرد موثر راهبری: یک مدل هستی شناختی/پدیده شناختی، اصالتا توسط ورنر ارهارد آمریکایی ابداع شده و سالیان سال هست که در اقصی نقاط مختلف جهان در حال تدریس است. این دوره از لحاظ طراحی، برگزاری و محتوا کمی عجیب است و در برخورد اول احتمالا برایتان کسل کننده و ناکارآمد جلوه می کند.

برای اتمام این دوره باید 8 روز کامل و در مجموع حدود 70 ساعت زمان مفید اختصاص دهید. حدود 900 اسلاید تماما مملو از متن را روخوانی کرده و به جای یادگیری و پرسیدن سوال به دنبال کشف در تجربیات اول شخصتان باشید. ثقیل بودن و غیرعادی بودن جمله بندی ها هم جای خود دارد. با وجود همه این مسائل اما تجربه شخصی من می گوید ارزش امتحان کردنش را واقعا دارد.

همانطور که از اسم دوره پیداست، دوره متمرکز بر بحث رهبری است، اما نه آن رهبری ای که ما در ذهنمان داریم. این دوره قرار نیست به ما بیاموزد که چگونه یک سازمان تجاری و غیر تجاری، یک تیم یا یک کشور را رهبری کنیم. حرف اصلی این دوره این است که چگونه خودم را رهبری کنم به گونه ای که در هر موقعیتی که قرار می گیرم بودنم رهبر بودن و عملکردم عملکرد موثر رهبری بعنوان ابراز طبیعی ام باشد!!

در این مقاله نمیخواهم درباره محتویات این دوره صحبت کنم. میخواهم کمی به فلسفه طراحی چنین دوره هایی بپردازم. اینکه که منظور از رهبری کردن خود چیست و اینکه رهبری یک اتفاق یا مقصد نیست، بلکه یک سفر بی پایان است که نقطه آغاز آن خودشناسیست...

سفر بی پایان رهبری

امروزه در فضای کسب و کارها بحث جایگزینی رهبری به جای مدیریت مد شده و دربارش بسیاری دوره، مقاله و کتاب منتشر شده است. خیلی از این دوره ها و کتاب ها به این می پردازند که با اختصاص چند ماه زمان و یادگیری یک سری تکنیک و مفهوم می توانید به یک رهبر ایده آل سازمانی تبدیل شوید. نه که این اتفاق شدنی نباشد، اما بهترین مسیر برای یک رهبر ایده آل شدن نیست. برای اینکه بتوانیم به رهبرهای نمونه ای مانند استیو جابز، بیل گیتس، ریچارد برانسون، باب چپمن و ... تبدیل شویم، باید سفر زیر را طی کنیم:

مطابق این شکل سفر رهبری از چهار مرحله تشکیل می شود. دو مرحله اول متمرکز بر خودشناسی و مهارت یافتن در رهبری کردن خود است. در این دو مرحله سفری اکتشافی به درون خود خواهیم داشت تا دریابیم چگونه می توانیم خودمان را در هر شرایطی از زندگی رهبری کنیم. پس از طی این دو مرحله به سراغ رفتارهایی خواهیم رفت که یک رهبر باید از خود نشان دهد تا بتواند نتایج مطلوب را برای قبیله تحت رهبری تولید کند. در این مرحله از سفر درون به سفری در محیط بیرونی خود خواهیم رفت تا هر آنچا که در دو مرحله اول کشف کردیم را تمرین و آزمایش کنیم.

این یک سفر بی پایان، یا به قول ورنر ارهارد یک کوه بدون قله، است و نقطه آغاز این سفر خودشناسیست.

سوالی که پیش می آید این است که در این سفر درون چه چیزهایی را باید کشف کنیم تا بتوانیم خود را رهبری کنیم؟

خودشناسی، شناختن و آگاهی یافتن از چه عناصری هست؟

معمولا وقتی میخواهیم سفری داشته باشیم، درباره نقطه شروع، مقصد، چگونگی طی مسیر و منابع مورد نیاز از قبل آگاهی کسب کرده و برنامه ریزی می کنیم. زندگی هم یک سفر است. بنابراین برای خودشناسی باید از سفری که میخواهیم در زندگی داشته باشیم شناخت و آگاهی پیدا کنیم.

عناصری که یک سفر زندگی را تشکیل داده و باید نسبت به آنها خودشناسی پیدا کرد را می توان به 3 دسه زیر تقسیم بندی نمود.

  1. کسی که هستیم: شامل احساسات، رفتارها، علایق، رسالت یا چرایی وجودی و ....
  2. کسی که میخواهیم باشیم: شامل چشم انداز، آمال و آرزوها، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت و ....
  3. چگونگی: شامل ارزش ها، باورها، عقاید و منابع در دسترس مانند نقاط قوت، دانش، مهارت، زمان، روابط و ...

اما شناخت از این عناصر پایان سفر خودشناسی و رهبری کردن خود نیست.

مراحل سفر خودشناسی

طبق تحقیقات صورت گرفته توسط دکتر تاشا اوریچ، خودشناسی میزان آگاهی و شناخت هر فرد از خودش هم از دیدگاه خود و هم از دیدگاه دیگران است. به عبارت دیگر خودشناسی، میزان آگاهی و شناخت هر فرد از هویتش و برندی است که در ذهن دیگران ساخته است. طبق این تعریف، خودشناسی دو دسته بندی کلی دارد: خودشناسی درونی (هویت) و خودشناسی بیرونی (برند).

افراد براساس میزان خودشناسی درونی و بیرونی در یکی از چهار دسته زیر قرار می گیرند:

طبیعتا منظور از خودشناسی کامل این است که نسبت به عناصر خودشناسی هم در هویتمان و هم در برندی که در ذهن دیگران ساخته ایم آگاهی و شناخت پیدا کنیم. شناخت برندمان جز از طریق دریافت بازخورد از دیگران به روش های مختلف حاصل نخواهد شد.

در نتیجه برای رسیدن به خودشناسی کامل باید مراحل زیر را طی نمود:

  1. شناخت هویت: شناخت عناصر خودشناسی در سفری به درون خودمان
  2. شناخت برند: شناخت عناصر خودشناسی در ذهنیت دیگران از خودمان از طریق دریافت بازخورد
  3. تحلیل: تحلیل تفاوت و شکاف موجود بین هویت و برند
  4. تطبیق: از بین بردن شکاف موجود بین هویت و برند

رهبری اصیل

زمانی که بتوانیم شکاف بین هویت و برندمان را کشف کرده و با اقداماتی این شکاف را بپوشانیم، آنگاه می توانیم بگوییم که به خودشناسی کامل رسیده و می توانیم خودمان را رهبری کردیم. پدیده ای که به اصطلاح دیگری به آن رهبری اصیل می گوییم.

در رهبری اصیل، هویت و برندمان با هم همراستا می شود. به عبارت دیگر بین رفتار و عملکردمان با باورها و عقاید درونیمان همراستایی و سازگاری وجود دارد. تبدیل شدن به رهبری اصیل سبب بهبود روابط، افزایش اعتماد به نفس، افزایش کارآیی و نوآوری و بهبود توانایی ایجاد اعتماد در دیگران می شود. تحقق این موارد ما را آماده می کند تا به دو مرحله آخر رهبری، یعنی رفتار و نتایج، رفته و بتوانیم با یافتن قبیله خود آنها را برای رسیدن به آمال و آرزوهای مشترک رهبری کنیم.

جمله ای از بیل جورج در کتاب شمال حقیقی آورده شده است که: "رهبری یک سفر است نه یک مقصد. رهبری یک دوی ماراتون است نه یک دوی سرعت. رهبری یک فرآیند است نه یک خروجی."

یادمان باشد این یک سفر بی پایان استقامتی است. همواره در طول این سفر باید به آگاهی و شناخت از هویت و برندمان ادامه داده و شکاف بین آنها را برطرف کنیم تا بتوانیم یک رهبر اصیل باقی بمانیم.

#جمعه_یادگیری

#رهبری

#رهبری_اصیل

#خودشناسی

#خودآگاهی

#رهبری_خود

#ورنر_ارهارد

#هویت

#رهبر

  • حمیدرضا لاچین
۲۹
شهریور

In Alibaba Travels Co. we are investing in developing appropriate behaviors in our leadership team. To do so, We've been training more than 100 of our staff in last month on business leadership concept, specially TLC. The Leadership Challenge is known as one of the most valid and famous leadership models.

 In attached presentation I went through the following topics:

- Why leadership matters?

- Leadership development levels

- Who is a leader?

- What is TLC?

- Who is an exemplary leader?

- 30 expected leader's behaviors

 

https://www.slideshare.net/HamidrezaLachin/the-leadership-challenge-174207558

 

#leadership #leadershipdevelopment #leadershipchallenge #tlc #leader #exemplaryleader #visionaryleader# #betterleader

  • حمیدرضا لاچین
۱۸
شهریور

 

 

What a great definition for leadership from authors of book THE LEADERSHIP CHALLENGE.

According to this definition, leaders are skilled at doing 3 things:

 1) Generating a compelling and inspiring vision of a better world.

 2) Communicating their vision effectively to others.

 3) Driving and motivating others to give their blood and swear towards the vision.

As Seth Godin said in his book TRIBE: leaders form and lead a tribe towards a shared ideal future. So to be a leader discover your VISION, find tour target TRIBE, COMMUNICATE with them, MOTIVATE them to accept and promote your vision and finally EMPOWER them to advance the vision.

#microhr

#leadership

#tribe

#leadershipchallenge

#visionaryleader

#motivation

#inspiration

#empower

#leader

#TLC

 

  • حمیدرضا لاچین
۰۴
شهریور

 

What an insightful BUSINESS quote from Mother Teresa.

Employees have more hunger for appreciation and recognition than money and bonus. Why?

Because we are naturally SOCIAL ANIMALS and always looking for approval of others, specially those we serve to.

Pay attention to different needs of your employees as HUMAN BEINGS. Sometimes a simple thank you, tapping on shoulders, applauding in front of co-workers and showing them their efforts are VALUED make a more powerful impact than cash.

 

#wellbeing #MicroHR #recognition #appreciation #leadership #motivation #quotes

  • حمیدرضا لاچین
۰۳
تیر

Nowadays when we ask people why they are starting a business or following a specific career, the most common reason we receive is making MONEY.

 

Every business and job is created to meet some human needs. They are created to fulfill a PURPOSE. Money is just an outcome depended on our level of diligence and ambition.

 

The better we fulfill our purpose, the closer we get to our vision, the more money we earn.

 

Merely making money makes us happy, but not fulfilled. FULFILLMENT comes out of living our purpose every day.

 

HR departments should link company purpose to employee purpose so that employees will work not to earn money, but to live their purpose at work. Reading Simon Sinek's book Find Your Way is a perfect step for start.

 

 

#MicroHR

#purposefulbusiness

#purposeoflife

#infinite_game

#simonsinek

 

 

 

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۱
خرداد

سه تفنگدار الهام بخشی

سایمون سینک. ست گادین. گرگ مک کیون.

سه فرد الهام بخش در زندگی من. سه معلم که هیچ وقت سر کلاس هایشان نبوده ام، اما با خواندن کتاب و مطالبشان در لینکدین و جاهای دیگر و مشاهده ویدئو سخنرانی هایشان به اندازه کافی ازشان درس آموخته ام. سه فرد در ظاهر معمولی، اما به اندازه کافی غیر معمولی که الهام بخش میلیون ها آدم در سراسر جهان از جمله من باشند. سه انسانی که حتما اسمشان در تاریخ خواهد ماند و حرف هایشان ارزش گفتن خواهد داشت.

این سه نفر یک نقطه مشترک از نظر من دارند: تفکر. هر سه این افراد تحصیلات آکادمیک فوق العاده ای نداشته اند، در فضای آکادمیک تجربه فعالیت نداشته اند، در کسب و کارهای بزرگی تاکنون نبوده اند و داستان زندگی هیجان انگیزی نیز ندارند. اما خیلی بیشتر از آن اساتید دانشگاه های معروف و مدیران کسب و کارهای بین المللی شناخته شده و تاثیرگذار بوده اند. بحثم قیاس بین این افراد با اساتید و مدیران نیست. فقط میخواهم اهمیت کاری که کرده اند را بهتر روشن کنم.

هر سه انتخاب کردند که فکر کنند، نه اینکه صرفا از بی نهایت ابزار اطرافشان کورکورانه استفاده کنند. ایده ها و تئوری هایی که این سه نفر خلق کرده اند، همگی برخواسته از رنج و درد و چالشی در زندگی خودشان بوده است. آن ها با چالشی در زندگیشان مواجه شدند، حول چالش و چرایی آن تفکر کردند، به راه حلی مشخص و متمایز رسیدند و نهایتا تصمیم گرفتند این راه حل را در قالب کتاب و غیره منتشر کنند. آنها دستشان را جلوی افتادن دومینوهای زندگیشان گذاشته و لحظه ای توقف کردند تا قبل از افتادن تمام دومینوها تفکر کنند.

تفکر، تفکر، تفکر

تفکر، عامل اصلی موفقیت و الهام بخشی این سه تفنگدار بوده است.

این افراد برای من الهام بخش بودند تا بیشتر تفکر کنم. تفکر مقوله ای است که در نظام آموزشی و روند زندگی مان بسیار مغفول مانده است. ما عملا در مدرسه و دانشگاه و کار یاد نمی گیریم که تفکر کنیم. تنها یاد می گیریم از ابزار حاصل از تفکر دیگران چگونه بدون تفکر درباره شان استفاده کنیم. اینکه بقیه چه کرده اند و چه ها تولید کرده اند، ما هم همان کارها را بکنیم تا موفق شویم. اگر هم سراغ تفکر رفته ایم، بعد از استفاده از ابزار بوده است نه برعکس.

ما تبدیل شده ایم به هزاران مهندس و دکتر ابزارگرا.

به شخصه تاثیر حرکت از ابزار به سمت تفکر را در زندگی شخصی و شغلی خودم حس کرده ام. خوشبختانه اساتیدی که داشته ام و سازمان هایی که در آنها کار کرده ام، اهل تفکر بوده اند و به من ثابت کرده ند که تفکر چقدر می تواند در موفقیت فردی و سازمانی موثر باشد، چقدر می تواند حس بهتری از زندگی به شما دهد و چقدر می تواند درکی که از دنیا و اتفاقات پیرامونمان داریم را بهبود دهد.

این تاثیر باعث شد دغدغه ای نسبت به آگاهی بخشی اطرافیانم در من بوجود آید، زیرا فکر می کنم که مشکلات کشور ما ریشه در ضعف تفکر در مردممان علی الخصوص قشر تحصیلکرده مان دارد. باید جلوی افتادن سریع دومینوهای زندگیمان را گرفته و لحظه ای توقف کنیم. اعتقاد دارم اگر یاد بگیریم چگونه فکر کنیم، می توانیم کارهایی بکنیم که الهام بخشی جهانیان شویم. می توانیم به جای هزاران مهندس و دکتر معمولی، تبدیل به افرادی شویم که اثرمان در این دنیا باقی بماند.

مدلی برای زندگی متفکرانه

در طول یک سال گذشته، مطالعات زیادی در حوزه رهبری و توسعه فردی داشته ام. کتاب های افراد الهام بخشی مانند سینک گادین و مک کیون، مقالات متعدد نشریه کسب و کار هارواد و مطالب متنوع دیگر را خوانده ام. این مطالعات در کنار تجربیات شخصی ام در دانشگاه و کسب و کار، کم کم مرا به یک مدل ذهنی از تفکر رساند. مفاهیم مختلفی که در مطالعاتم خوانده بودم را توانستم کنار هم گذاشته و به یک مدل تفکر برسم. مدلی که اعتقاد دارم سبب تمایز این سه نفر و هزاران انسان الهام بخش دیگر در طول تاریخ شده است.

این ترم فرصتی برایم مهیا شد تا در درس تئوری تصمیم گیری مطلبی را در یک جلسه ارائه کنم. درس تصمیم گیری هم از همان درس های معمول دانشگاه است که چندین ابزار تصمیم گیری برایمان تشریح می شود. این فرصت را بهترین زمان برای ارائه مدلی که یافته بودم دیدم. پس پاورپونتی تهیه کردم و هفته گذشته تلاش نمودم تا پیامم را به هم کلاسی هایم برسانم: اول تفکر، بعد ابزار. طبیعتا هم در ادامه کاربرد این مدل را در تصمیم گیری های زندگی و کسب و کارمان تشریح نمودم. حال میخواهم آنچه که در کلاس ارائه کردم، بصورت مکتوب با شما در میان بگذارم.

از جمعه آتی در سه مقاله، یافته هایم در حوزه زندگی متفکرانه با شما به اشتراک خواهم گذاشت.

در مقاله اول درباره چرایی لزوم تفکر مخصوصا در قرن 21 بیشتر توضیح خواهم داد. در مقاله دوم به تشریح مدل و اجزای آن با مثال هایی از دنیا واقعی خواهم پرداخت. نهایتا در مقاله آخر کاربرد این مدل را در تصمیم گیری های زندگیمان در سطح مختلف بیان خواهم گرفت. لازم به ذکر است، این مدل صرفا برای تصمیم گیری نبوده، بلکه تصمیم گیری یکی از کاربردهای آن است. این مدل چارچوب زندگی ما بوده و در زمینه های مختلف از جمله تصمیم گیری، رهبری، راه انداختن کسب و کار، تربیت فرزندان، تعاملات اجتماعی و ... مبنای اقدامات ما می تواند باشد.

 


#زندگی_متفکرانه

#تفکر

#ابزارگرایی

#الهام_بخشی

#جمعه_یادگیری

#thoughtful_life

#inspiration

#think

#learning_friday 

  • حمیدرضا لاچین
۲۷
فروردين


Top managers have the most of authority. Labors and front line workers have the most of information. Problem-solving is not about pushing the information upwards. It is about pushing the authority downward. Leadership means to empower employees at all levels to identify and solve the problems. hashtag

#MicroHR

#employee_engagement

  • حمیدرضا لاچین