وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۲۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمیدرضا لاچین» ثبت شده است

۰۵
بهمن


بدون خلوت کردنی فوق العاده، خلق هیچ کار درخوری امکان پذیر نیست.

- پابلو پیکاسو

بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت و دومین مرد ثروتمند جهان، مشهور است همواره هفته­ ای را تعطیل می­کند تا به­ جای وظایف روزانه­ اش در مایکروسافت، فقط به خواندن و فکر کردن بپردازد. این عادت او به دهه 1980 برمی ­گردد و اینکه حتی در اوج گسترش مایکروسافت هم به این کار ادامه داده است.

به عبارت دیگر، دو بار در سال در طول پرمشغله ­ترین و آشفته­ ترین دوران تاریخ شرکت، باز هم زمان و فضایی را در برنامه زمانی خودش خلق کرده بود تا به مدت یک هفته جز خواندن مقاله و کتاب، مطالعه­ ی فناوری و فکر کردن درباره ­ی تصویری کلان کاری نکند. او اسم این هفته را «هفته تفکر» نامیده است.

بدیهی به نظر می­ رسد، ولی آخرین باری که در روز پرمشغله ­تان وقت گذاشتید تا فقط بنشینید و فکر کنید کی بود؟ منظورم پنج دقیقه­ ای نیست که صبح­ ها در حین رفتن به محل کار برای تنظیم فهرست­ کارهای روزانه­ تان وقت می ­گذارید یا جلسه­ ای که در آن درباره­ ی رویکردتان در برابر پروژه ­ی دیگری که رویش کار می­ کنید، غرق تفکر شده ­اید. منظورم کنار گذاشتن آگاهانه ­ی زمانی عاری از حواس پرتی در مکانی عاری از حواس پرتی است که در آن، جز فکر کردن هیچ کار دیگری نمی­ کنید.

رویکرد اشتباه

رویکرد اشتباه اکثر افراد این است:«سرم شلوغ است و برای فکر کردن درباره زندگی وقت ندارم».

با این طرز تفکر خودمان را در زندگی مشغول انبوه چیزهای کم اهمیت کرده و از تمرکز و پرداختن به حیاتی­ ترین مسائل زندگی خود باز می­ مانیم، و لذت سفر زندگی را آنچنان که باید نمی ­چشیم. زمانی به خود می ­آییم که با حسرت به زمان­ های سپری شده خود نگاه کرده و هم­چنان حس می­کنیم که به اهداف خود نرسیده ­ایم. مانند مدیر شرکتی که پنج سال بیشتر از آنچه قرار بود در شرکتی مانده است. او حتی زمانی برای تامل کردن و دیدن چشم انداز آینده وقت نگذاشته بود. به اکثر سازمان­ های دولتی و خصوصی کشور خودمان که نگاهی بیندازیم، نه فضایی و نه زمانی برای کارکنان خود جهت تامل ایجاد نمی­ کنند. با این رویکرد چگونه می­توان توقع اثربخشی و نوآوری از کارکنان یک سازمان داشت!

رویکرد صحیح

افراد هدفمند و اصل گرا همواره به خود می­ گویند:«باید فضایی برای فرار کردن از مشغله ­ها و بررسی زندگی ایجاد کنم.»

همه ما می ­توانیم یاد بگیریم که در زندگی­ مان فضای بیشتری خلق کنیم. همه ما می­ توانیم برای خود یک هفته تفکر ایجاد کنیم. زمانی که به دور از روزمره ­گی­ های زندگی، در تمرکز و بدون مزاحمت به تفکر درباره زندگی حرفه ­ای، زندگی خانوادگی، سیاست، مسائل سیاسی و اجتماعی و غیره بپردازیم. این تفکر به ما کمک می­ کند چیزهای حیاتی زندگی­ مان، آن­هایی که ما را به چشم انداز و اهداف خود نزدیکتر می­ کند، را تشخیص داده و بهره­ وری زندگی خود را افزایش دهیم.

تعجبی ندارد در شرکتی مانند گوگل تعداد قابل توجهی از محصولات شرکت مانند جی­میل در زمان استراحت کارکنان خلق شده است. گوگل کارکنان خود را تشویق می­ کند که حداقل روزی دو ساعت از زمان کاری خود را به انجام پروژه ­های شخصی خود بپردازنند. کارکنان در این زمان به دور از استرس، مشغله­ ها و روزمرگی­ های شغلی خود زمانی برای تفکر و تمرکز داشته که نتیجه آن خلق نوآوری­ های متعدد در این شرکت شده است.

اتاقک سیاه بدون فناوری

در دانشکده طراحی دانشگاه استنفور مخفیگاهی در طبقه همکف دانشکده ساخته شده که «اتاق سیاه» نام دارد. این اتاق کوچک به عمد طوری طراحی شده است که فقط یک تا سه نفر در آن جا شوند. این اتاق بدون پنجره و عایق صداست و از قصد طوری طراحی شده که در آن خبری از حواس پرتی نباشد. در این اتاق هیچ فناوری وجود نداشته و امکان استفاده از آنها نیز نمی باشد. افراد فقط برای فکر کردن به آن جا می ­روند تا آگاهانه تشخیص معدود چیزهای ضروری را از انبوه چیزهای خوب تمرین کنند.

همه ما باید یک اتاقک سیاه بدون فناوری برای خود داشته باشیم. فناوری می­تواند مخل تمرکز و تفکر شود. دقت کنید امروزه زمانی که در فرودگاه منتظر سوار شدن بر هواپیما هستیم یا در مطب دکتر منتظر این هستیم که نوبت­مان شود، خود را با موبایل یا سایر ابزار فناوری سرگرم می­ کنیم. زمانی که می­ توانستیم برای فکر کردن و پردازش اختصاص دهیم.

در زمان تفکر و تمرکز خود باید خود را از فناوری دور کرده و در اتاقک سیاه خود فقط قدم زده و به تامل بپردازیم.

چه دو ساعت در روز وقت بگذارید یا دو هفته در سال یا حتی پنج دقیقه در اول هر روز، مهم است که برای فرار از زندگی پرمشغله ­تان فضایی ایجاد کنید.


برگرفته از کتاب اصل گرایی، نوشته گرگ مک کویین


#جمعه_یادگیری

#اصل_گرایی

#Learning_Friday

#Essentialism

  • حمیدرضا لاچین
۲۷
دی


65 درصد از ما می­­توانیم یکدیگر را بکشیم!

در چند سال اخیر در جامعه خود شاهد این بوده­ایم که سوالات زیر بارها توسط مردم تکرار شده و از یکدیگر می ­پرسند که:

چگونه فلان مسئول چنان تصمیماتی می­گیرد که به ضرر مردم است؟

چرا درد مردم رو درک نمی­کنند و کاری در جهت بهبود مشکلات نمی­کنند؟

چگونه فلان کس حاضر می­شود احتکار کند یا جنس گرون به مردم بفروشد؟

چه اتفاقی می­افتد که برای نشستن روی یک صندلی برای چند دقیقه همدیگر را با خشونت در مترو و اتوبوس هل می­دهیم؟

برای یافتن یکی از بهترین جواب­های این سوال باید به سال 1961 در اروپا برگردیم.

 

آدولف آیشمن مسئول مدیریت تدارکات عملیاتی بود که در سرتاسر اروپای شرقی برای گردآوری و اعزام جمعیتی عظیم از یهویان و سایر گروه های ناخواسته به اردوگاه های مرگ آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم بود. بعد از 15 سال فرار سرانجام در سال 1960 در کشور آرژانتین دستگیر و برای محاکه به دادگاه اورشلیم به جرم جنایت علیه بشریت فرستاده شد. دستگیری آیشمن سبب راه افتن بحث داغی شد که چگونه چنین نسل کشی­ای در این مقیاس گسترده و چشمگیر اتفاق افتاده است. این امر نیازمند مشارکت تمام سطوح سربازان بود، نه عده کمی از افراد با ذهنیتی منحرف. دفاعیه مشترک بسیاری از نازی­ها، چه مقامات ارشد چه سربازان عادی، این جمله بود:«چاره دیگری نداشتیم، فقط از دستورات پیروی کردیم.»

در این بین استنلی میلگرام، روان­شناس اهل ییل، تصمیم به اجرای آزمایشی جهت یافتن پاسخ به سوالات زیر بود:

آیا ما انسان­ها موجوداتی خود تخریب­گریم که اگر مقام مافوق دستور انجام کاری را صادر کند که کاملا خلاف اصول اخلاقی و احساس ما درباره درستی و نادرستی است از او اطاعت کنیم؟

آزمایش نسبتا ساده بود. در هر بار اجرای آزمایش دو داوطلب حضور داشتند. یکی نقش معلم و دیگری نقش شاگرد را ایفا می­کرد. کسی که نقش شاگرد را برعهده داشت، در واقع دانشمند دیگری بود که در آزمایش مشارکت داشت. تمام داوطلبان این خیال باطل را داشتند که تصادفا نقش آن­ها معلم شده است.

داوطلبان را پشت میز کنترلی پر از مجموعه­ای از کلیدها نشاندند. به هر یک از آنها گفته شد که مجموعه­ای از سوالات از شاگرد پرسیده می­شود. اگر شاگرد اشتباه پاسخ داد یا از پاسخ به سوال خودداری کرد، معلم باید یکی از کلیدهای روی میز کنترل را به سرعت بچرخاند تا به شاگرد شوک الکتریکی وارد شود. میزان شوک از 15 تا 450 ولت بود که در هر بار آزمایش 15 ولت افزایش پیدا می­کرد. دامنه 435 تا 450 ولت شوک ممکن بود سبب مرگ شاگرد شود.

160 داوطلب به چهار گروه تقسیم شده و هر گروه به یک شیوه آزمایش را پشت سر می­گذاشت. در روش اول محققی که نقش شاگرد را برعهده داشت، کنار معلم می­نشست و معلم عملا باید دست شاگرد را روی صفحه فلزی شوک الکتریکی قرار می­داد. در روش دوم شاگرد با معلم در یک اتاق قرار داشت و معلم می­توانست واکنش شاگرد به اعمال شوک را هم ببینید هم بشنود. در روش سوم معلم و شاگرد در دو اتاق جداگانه بودند و معلم می­توانست فقط صدای شاگرد را بشنود. اما در روش چهارم معلم واکنش شاگرد را نه می­توانست ببینید و نه بشنود. در هر آزمایش نیز محققی در مکان حضور داشت که معلمان را تا سقف چهار مرتبه تشویق به ادامه آزمایش و افزایش ولتاژ شوک­های وارده تشویق می­کرد.

پیش از آزمون پیش بینی می­شد حداکثر دو تا سه درصد از داوطلبان تا آخرین مرحله، یعنی اعمال شوکی که موجب مرگ می­شود، پیش بروند. اما این آزمایش نتایج هولناکی در پی داشت.

1)     در روش اول، 70 درصد بدون پیشرفت چشمگیری انصراف دادند.

2)     در روش دوم و سوم، 60 درصد از ادامه کار امتناع کردند.

3)     در روش چهارم تنها 35 درصد از ادامه کار امتناع کردند. یعنی 65 درصد توانستند تا مرحله آخر بروند و در عمل شوکی که سبب مرگ شاگرد می­شد را به او وارد کنند.

توجیه این 65 درصد قابل توجه بود: «من فقط به دستورات عمل می­کردم.» «من مجبور بودم.» «اون شایسته دریافت شوک الکتریکی بود.»

نتیجه آزمایش این بود که جدایی فیزیکی بین ما و کسانی که در نهایت تحت تاثیر تصمیم ما قرار می­گیرند، کسانی که نه آنها رو می­بینیم و صدایشان به گوش ما نمی­رسد، باعث می­شود تصمیماتی بگیریم که سبب ضربه خوردن به آنها شود و خود را توجیه کنیم که مطابق قانون و دستورات و شرایط عمل کرده­ایم و چاره دیگری نداشتیم. چون فقط می­خواهیم بار مسئولیت را از دوش خودمان برداریم.

 

نگاهی به زندگی و عملکرد مسئولان ما نیز گواه از حاکی بودن شرایط آزمایش میلگرام است. فاصله زیاد بین مردم و مسئولان، درک ضعیف آنها از مشکلات و مصائب مردم، عدم گذراندن وقت کافی بین مردم و حب ثروت و قدرت سبب شده که فارغ از مشاهده نتایج تصمیمات خود فقط به فکر حفظ امنیت و منافع خود بوده و در عمل تصمیماتی بگیرند که به ضرر مردم و کشور تمام شود.

خودمان هم دست کمی از آنها نداریم. اگر به نحوه زندگی کردنمان، بزرگ کردن فرزندانمان، تجارت کردنمان و زندگی اجتماعیمان نگاه کنیم، خود را به کری و کوری زده و با توجیه کردن خود تصمیماتی می­گیریم که به ضرر هم وطنانمان تمام می­شود.

هر چه این فاصله بیشتر شود، بیشتر می­توانیم به یکدیگر آسیب برسانیم.

استفان کاوی در کتاب عادت هشتم خود می­گوید: «هیچ محدودیتی برای دستاوردهای یک سازمان وجود ندارد، اگر در آن سازمان رهبری یک انتخاب باشد نه یک سمت.»

همه ما می­توانیم انتخاب کنیم که یک رهبر باشیم. رهبر یک جنبش. رهبر تغییرات.

#جمعه_یادگیری

#اصل_گرایی

#Learning_Friday

#Essentialism


  • حمیدرضا لاچین
۰۹
آذر

ما سیاستمدارانی که لیاقتشان را داریم بدست می آوریم. ما سیاستمدارانمان را بخاطر خودخواهی، دزدی، بی تدبیری، خیانت و عدم اهمیت به مردم و مشکلاتشان سرزنش می کنیم. این سیاستمداران آیینه تمام نمای خودمان هستند. آیینه تمام نمای تغییر خودمان در سالیان گذشته هستند. تغییرمان از زمانی که حاضر بودیم فرزندمان شهید شود تا خم به ابروی هشتاد میلیون ایرانی نیاد تا الآن که حاضر هستیم خم به ابروی هموطنمان بیاید تا شاید ما یک صندلی برای نشستن در اتوبوس یا مترو بدست آوریم.

اگر به همدیگر کمی عمیق توجه کنیم، حس بی اهمیتی، خودخواهی، فردگرایی، منفعت طلبی و حتی تنفر نسبت به یکدیگر را به وضوح مشاهده می کنیم. با این شرایط هم به دنبال ساختن جامعه، اقتصاد، سازمان، دانشگاه و خانواده های پویا و شاد هستیم.

به قول استفن کاوی برای ساختن باید از درون خودمون شروع کنیم.

 

گر آینه نقش تو بنمود راست

خود شکن، آینه شکستن خطاست

 

#MicroHR

#simon_sinek

#leadership

#سایمون_سینک

#رهبری

#فردگرایی

 

 

  • حمیدرضا لاچین
۲۶
آبان


بخش خزر:



بخش البرز:



بخش گل داوودی:



بخش چین و ژاپن:



به پایان آمد این دفتر

حکایت همچنان باقیست


#سفرنامه

#پارک_گیاه_شناسی_تهران

#طبیعت_گردی

#کوهنوردی

#خاطره_نویسی

#into_the_wild

#super_tramp

#back_packer

#travel

#travel_log



  • حمیدرضا لاچین
۱۰
آبان

 

چرا جمع گرایی بهتر از فرد گرایی؟ چرا تعالی طلبی بهتر از مادی گرایی؟

  • سروتونین عامل ایجاد حس افتخار است و این احساس هنگامی دست می دهد که به وجود علاقه یا احترام دیگران نسبت به خود پی می بریم. این حقیقت باعث می شود که احساس قدرت و اعتماد به نفس کنیم و حس کنیم قادر به انجام هر کاری هستیم و علاوه بر بالابردن اعتماد به نفس، موقعیت ما را ارتقا می دهد. هرچه بیشتر خود را وقف موفقیت دیگران کنیم، ارزشمان در گروه بیشتر می شود و احترام بیشتری برای ما قائل می شوند. چه رئیس باشیم، چه مربی یا پدر و مادر، سرتونین ما را به خدمت رسانی به افرادی که مسئولیت آنها را بر عهده داریم ترغیب می کند.
  • افرادی که برای کمک به موفقیت دیگران بی وقفه تلاش می کنند، از نظر دیگران رهبر یا «ستاره درخشان» گروه محسوب می شوند.
     

#MicroHR

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۰
آبان

 

ما کسانی را دنبال می‌کنیم که رهبری می‌کنند، نه به این دلیل که مجبوریم، بلکه آ‌ن‌ها را به‌خاطر خودمان دنبال می‌کنیم. این رهبران کسانی هستند که با ”چرا” شروع می‌کنند. این افراد این توانایی را دارند که برای کسانی که اطراف‎‌شان هستند الهام‌بخش هستند یا کسانی را پیدا کنند که برای آن‌ها الهام‌بخش باشند. افرادی مانند استیو جابز و برادران رایت و تمام افرادی که موفق شده‌اند همگی با چرا شروع کرده‌اند. این افراد متوجه شدند که مردم محصول، خدمت یا ایده آن‌ها را نمی‌خرند مگر اینکه بدانند چه چیزی در پشت این محصول، خدمت یا ایده است و دلیل چرایی آن چیست.

 

 

در فایل زیر چگونگی یک رهبر الهام بخش بودن براساس سخنرانی­ ها و آثار سایمون سینک و همچنین کتاب شمال حقیقی اثر بیل جورج را ارائه نموده ام.

 

 

 

 

 

رهبری الهام بخش


حجم: 559 کیلوبایت

  • حمیدرضا لاچین
۲۱
مهر


به پایان آمد این دفتر

حکایت همچنان باقیست


#سفرنامه

#وردیج

#طبیعت_گردی

#کوهنوردی

#خاطره_نویسی

#into_the_wild

#super_tramp

#back_packer

#travel

#travel_log

  • حمیدرضا لاچین
۰۹
مهر

سفرنامه صعود به قله کلکچال

مورخ 1397/07/06



به پایان آمد این دفتر

حکایت همچنان باقیست


#سفرنامه

#قله_کلکچال

#طبیعت_گردی

#کوهنوردی

#خاطره_نویسی

#into_the_wild

#super_tramp

#back_packer

#travel

#travel_log

  • حمیدرضا لاچین
۰۵
مهر

چکیده

در عصر رشد نمایی اطلاعات، حجم اطلاعاتی که باید یاد گرفته شود و سرعت یادگیری آن خارق العاده است. برای بقا در این عصر، سازمان­ها باید فرهنگ یادگیری را توسعه دهند. در قرن 21 ام تحصیلات و مهارت­های نیرو انسانی اسلحه رقابتی برتر سازمان­ها خواهد بود. امروزه با توجه به توسعه زیرساخت­های الکترونیکی، آموزش الکترونیکی جایگاه ویژه­ای پیدا کرده و سازمان­ها استفاده از این نوع آموزش را اثربخش ترین گزینه می­دانند. در این پژوهش با بررسی معتبرترین و برترین مقالات، کتاب­ها، منابع اینترنتی، آمار و ارقام، مقایسه­های تطبیقی و مطالعه موردی در شرکت یونیلیور ایران، به توسعه یک سیستم آموزش الکترونیکی اثربخش و تعیین سیاست­های انگیزشی و مشارکتی برای کارکنان پرداخته شده است. در انتها با توجه به مطالعات انجام شده و نتایج جلسات تعاملی در شرکت یونیلیور ایران به شرح سیستم آموزش الکترونیکی شرکت یونیلیور ایران و برنامه­ جامع انگیزشی کارکنان پرداخته شده است. برنامه جامع انگیزشی ارائه شده در این تحقیق نتیجه بررسی مدل­ها و نمونه­های مختلف موجود و نوآوری­­های تیم توسعه دهنده سیستم آموزشی با در نظر گرفتن فرهنگ، خط مشی­ها و راهبرد­های شرکت یونیلیور ایران می­باشد.

پروژه پایانی
حجم: 3.7 مگابایت


ارائه
حجم: 2.68 مگابایت

  • حمیدرضا لاچین
۳۰
شهریور

سفرنامه قلعه رودخان

مورخ 1397/06/23

 

از ابتدای تابستان که تصمیم به سفر کردن مرتب گرفتم، یک مکان را برای سفر به آن در تابستان برای خودم اجباری کردم. تا پایان تابستان مجبور به صبر شدم تا بالاخره زمان مناسب برای سفر به آن فرا برسد: قلعه رودخان.

هنگامی که تصاویر قلعه رودخان را سرچ میکنی یا از بقیه که به آنجا رفته­اند سوال میپرسی، یک تعبیر مشترک به ذهن می­آید: دیوار چین ایرانی. این تعبیر آنچنان بیراه هم نیست. درست است که طول و قدمت قلعه رودخان به پای دیوار چین نمی­رسد، اما حداقل ظاهر آن دیوار بزرگ چین را برای لحظاتی بیاد می­آورد.



در تاریخچه این قلعه برروی زمان ساخت آن اختلاف نظر است. بین دوران­های سلجوقیان و ساسانیان تردیدهایی وجود دارد. هر یک از این دوران­ها که ساخته شده باشد اما هدف یکسانی از ساخت آن بوده: یک دژ محکم و فتح ناپذیر در نوک یکی از ارتفاعات البرز برای تسلط و نظارت بر روی دره­های اطراف. از این قلعه دید مناسبی به تمامی دره­ها و زمین­های اطراف وجود دارد و در گذشته می­شد تحرکات دشمن به سوی شمال ایران را رصد کرد. این قلعه در طول تاریخ خود هیچگاه فتح نگردیده است!


منطقه فومن یکی از مناطق قدیمی و تاریخی ایران بوده که امروزه با نان­های محلی خود بیشتر برای ما شناخته شده است. راه دسترسی به قلعه رودخان از شهر فومن می­باشد. جاده­ای که از فومن به جنوب می­رود به یک سه راهی رویایی در کل جهان ختم می­شود: مستقیم به ماسوله، سمت راست به ییلاقات ماسال و سمت چپ به قلعه رودخان. تا قبل از رسیدن به قلعه رودخان همه چیز مثل همه جای گیلان است، زمین­های کشاورزی، حیوانات اهلی و کوه­های پوشیده از درخت. اما به قلعه رودخان که میرسی وجه تمایز خودنمایی می­کند: 1000 پله کشیده شده در لابلای کوه به سمت قلعه.

ابتدای مسیر یک بازارچه محلی با رستوران­های مملو از غذاهای خوشمزه محلی و غیر محلی، صنایع دستی مانند عروسک­ها، خانه­ها و لباس­های محلی برای عکاسی و انواع لواشک­ها و آلوچه­های ملچ ملوچ واقع شده بود. از زمان آغاز پله­ها و مسیر تا خود قلعه هر چند قدمی دیگر فقط ایستگاه­های غذاخوری موجود بود. در پایین مسیر رودخانه پرآبی که از بالای کوه سرچشمه می­گیرد نیز زیبایی آن منطقه را دو چندان می­کند.


اگر حوصله بالا رفتن از پله­ها را ندارید، برخی مواقع می­توانید به دل جنگل زده و مسیرهای خاکی اما شیب­ دار را امتحان کنید. در طول مسیر یک پیاده­روی نفس­گیر و پرفشار را باید تحمل کرده، اما زیبایی و اعجاز طبیعت اطرافتان چنان افراد را مست کرده که ناگهان خود را پای پله 1000ام و قلعه را روبه­رویشان می­بینند.


از خود قلعه چند برج و بارو بیشتر باقی نمانده. بیشتر از ساختمان قلعه طبیعت و چشم انداز اطراف آدم را جذب خود می­کند. با یک چرخش 360 درجه می­توان کل منطقه فومن را مشاهده کرد. بهترین جا برای انداختن عکس­های به­یاد ماندنی.

به پایان آمد این دفتر

حکایت همچنان باقیست

#سفرنامه

#قلعه_رودخان

#طبیعت_گردی

#فومن

#البرزمن

#خاطره_نویسی

#into_the_wild

#super_tramp

#back_packer

#travel

#travel_log



  • حمیدرضا لاچین