کارکنان، مشتریان و سرمایهگذاران سه رکن اساسیای هستند که عمده شرکتها در بیانیههای خود، آنها را بعنوان ذینفعان کسب و کار معرفی میکنند. عمده شرکتها یا بصورت متکوب یا حداقل در ذهن خودشان، اولویتی برای این سه عنصر قائلاند و خلق ارزش برای یک دسته را مقدم بر بقیه میدانند. تئوریهای کسب و کار هم در زمانهای مختلف، تمرکز بیشتری بر یکی از این عناصر گذاشته و کسب و کار را به خدمت به آن عنصر تشویق کرده است. اما آیا رابطه بین این سه عنصر همبستگی منفی دارد یا مثبت؟ به عبارت دیگر، رابطه بین آنها بصورت "یا" هست یا بصورت "و"؟
برای پاسخ به این سوال، بررسی دو مدل زیر میتواند مفید باشد:
- Say, Stay, Strive
این مدل که متعلق به شرکت AON هست به بررسی رابطه میان محرکهای تجربه کارکنان با خروجیهای کسب و کار میپردازد. طبق این مدل، چنانچه این محرکها مانند کیفیت رهبری، محیط سازمانی، تیم، مزایا و ... تاثیر مثبتی بر تجربه کارکنان داشته باشند (منظور از تاثیر مثبت در این مدل، ایجاد کارکنان دلبسته هست)، سه نتیجه اتفاق خواهد افتاد: کارکنان در شرکت میمانند، سفیر برند میشوند و نهایت تلاششان را برای موفقیت بکار خواهند گرفت. تاثیر این 3 نتیجه تاثیر مستقیمی بر رضایت مشتری و نهایتا افزایش سودآوری مالی و جذابیت سرمایهگذاری خواهد بود. این مدل در قالب مطالعات آماری نیز ثابت شده که از لینک زیر میتوانید مطالعه کنید.
- Employee-Customer Profit Chain
این مدل در دهه 90 میلادی در شرکت سیرز، یکی از بزرگترین خردهفروشیهای آمریکا، توسعه داده شد. مدیران شرکت سیرز پس از مصاحبهها و تحلیل دادههای فراوان به فرمول زیر برای موفقیت سازمان رسیدند:
Work * Shop = Invest
طبق این مدل اگر شرکت بتواند بصورت همزمان محیطی جذاب و ایدهآل برای کار و خرید کردن بسازد، درآمد و سود شرکت رشد خواهد کرد. محیط جذاب برای کار کردن وابسته به نگرش آدمها از تجربه کاریشان است که نهایتا روی رفتار آنها با مشتری تاثیر مستقیم خواهد گذاشت. این رابطه در مرور زمان با اعداد و ارقام اثبات شده که در مقاله زیر قابل مطالعه است.
https://hbr.org/1998/01/the-employee-customer-profit-chain-at-sears
طبق این دو مدل، رابطه این سه عنصر تقویتکننده و بصورت "و" هست. با سرمایهگذاری در بهبود تجربه کارکنان و ایجاد محیطی ایدهآل برای کار کردن (ویژگیهای چنین محیطی شرکت به شرکت متفاوت است و نمیتوان از یک مدل یکسان پیروی کرد. هر سازمانی باید از طریق جمعآوری داده از کارکنان این ویژگیها را کشف کند.) تجربه بهتری برای مشتری ساخته خواهد شد و در نتیجه سازمان از لحاظ مالی نیز رشد خواهد کرد.