❓ چرا جمع گرایی بهتر از فرد گرایی؟ چرا تعالی طلبی بهتر از مادی گرایی؟
#MicroHR
ما کسانی را دنبال میکنیم که رهبری میکنند، نه به این دلیل که مجبوریم، بلکه آنها را بهخاطر خودمان دنبال میکنیم. این رهبران کسانی هستند که با ”چرا” شروع میکنند. این افراد این توانایی را دارند که برای کسانی که اطرافشان هستند الهامبخش هستند یا کسانی را پیدا کنند که برای آنها الهامبخش باشند. افرادی مانند استیو جابز و برادران رایت و تمام افرادی که موفق شدهاند همگی با چرا شروع کردهاند. این افراد متوجه شدند که مردم محصول، خدمت یا ایده آنها را نمیخرند مگر اینکه بدانند چه چیزی در پشت این محصول، خدمت یا ایده است و دلیل چرایی آن چیست.
در فایل زیر چگونگی یک رهبر الهام بخش بودن براساس سخنرانی ها و آثار سایمون سینک و همچنین کتاب شمال حقیقی اثر بیل جورج را ارائه نموده ام.
حجم: 559 کیلوبایت
چکیده
در عصر رشد نمایی اطلاعات، حجم اطلاعاتی که باید یاد گرفته شود و سرعت یادگیری آن خارق العاده است. برای بقا در این عصر، سازمانها باید فرهنگ یادگیری را توسعه دهند. در قرن 21 ام تحصیلات و مهارتهای نیرو انسانی اسلحه رقابتی برتر سازمانها خواهد بود. امروزه با توجه به توسعه زیرساختهای الکترونیکی، آموزش الکترونیکی جایگاه ویژهای پیدا کرده و سازمانها استفاده از این نوع آموزش را اثربخش ترین گزینه میدانند. در این پژوهش با بررسی معتبرترین و برترین مقالات، کتابها، منابع اینترنتی، آمار و ارقام، مقایسههای تطبیقی و مطالعه موردی در شرکت یونیلیور ایران، به توسعه یک سیستم آموزش الکترونیکی اثربخش و تعیین سیاستهای انگیزشی و مشارکتی برای کارکنان پرداخته شده است. در انتها با توجه به مطالعات انجام شده و نتایج جلسات تعاملی در شرکت یونیلیور ایران به شرح سیستم آموزش الکترونیکی شرکت یونیلیور ایران و برنامه جامع انگیزشی کارکنان پرداخته شده است. برنامه جامع انگیزشی ارائه شده در این تحقیق نتیجه بررسی مدلها و نمونههای مختلف موجود و نوآوریهای تیم توسعه دهنده سیستم آموزشی با در نظر گرفتن فرهنگ، خط مشیها و راهبردهای شرکت یونیلیور ایران میباشد.
پروژه پایانی
حجم: 3.7 مگابایت
ارائه
حجم: 2.68 مگابایت
سفرنامه قلعه رودخان
مورخ 1397/06/23
از ابتدای تابستان که تصمیم به سفر کردن مرتب گرفتم، یک مکان را برای سفر به آن در تابستان برای خودم اجباری کردم. تا پایان تابستان مجبور به صبر شدم تا بالاخره زمان مناسب برای سفر به آن فرا برسد: قلعه رودخان.
هنگامی که تصاویر قلعه رودخان را سرچ میکنی یا از بقیه که به آنجا رفتهاند سوال میپرسی، یک تعبیر مشترک به ذهن میآید: دیوار چین ایرانی. این تعبیر آنچنان بیراه هم نیست. درست است که طول و قدمت قلعه رودخان به پای دیوار چین نمیرسد، اما حداقل ظاهر آن دیوار بزرگ چین را برای لحظاتی بیاد میآورد.

در تاریخچه این قلعه برروی زمان ساخت آن اختلاف نظر است. بین دورانهای سلجوقیان و ساسانیان تردیدهایی وجود دارد. هر یک از این دورانها که ساخته شده باشد اما هدف یکسانی از ساخت آن بوده: یک دژ محکم و فتح ناپذیر در نوک یکی از ارتفاعات البرز برای تسلط و نظارت بر روی درههای اطراف. از این قلعه دید مناسبی به تمامی درهها و زمینهای اطراف وجود دارد و در گذشته میشد تحرکات دشمن به سوی شمال ایران را رصد کرد. این قلعه در طول تاریخ خود هیچگاه فتح نگردیده است!
منطقه فومن یکی از مناطق قدیمی و تاریخی ایران بوده که امروزه با نانهای محلی خود بیشتر برای ما شناخته شده است. راه دسترسی به قلعه رودخان از شهر فومن میباشد. جادهای که از فومن به جنوب میرود به یک سه راهی رویایی در کل جهان ختم میشود: مستقیم به ماسوله، سمت راست به ییلاقات ماسال و سمت چپ به قلعه رودخان. تا قبل از رسیدن به قلعه رودخان همه چیز مثل همه جای گیلان است، زمینهای کشاورزی، حیوانات اهلی و کوههای پوشیده از درخت. اما به قلعه رودخان که میرسی وجه تمایز خودنمایی میکند: 1000 پله کشیده شده در لابلای کوه به سمت قلعه.
ابتدای مسیر یک بازارچه محلی با رستورانهای مملو از غذاهای خوشمزه محلی و غیر محلی، صنایع دستی مانند عروسکها، خانهها و لباسهای محلی برای عکاسی و انواع لواشکها و آلوچههای ملچ ملوچ واقع شده بود. از زمان آغاز پلهها و مسیر تا خود قلعه هر چند قدمی دیگر فقط ایستگاههای غذاخوری موجود بود. در پایین مسیر رودخانه پرآبی که از بالای کوه سرچشمه میگیرد نیز زیبایی آن منطقه را دو چندان میکند.
اگر حوصله بالا رفتن از پلهها را ندارید، برخی مواقع میتوانید به دل جنگل زده و مسیرهای خاکی اما شیب دار را امتحان کنید. در طول مسیر یک پیادهروی نفسگیر و پرفشار را باید تحمل کرده، اما زیبایی و اعجاز طبیعت اطرافتان چنان افراد را مست کرده که ناگهان خود را پای پله 1000ام و قلعه را روبهرویشان میبینند.
از خود قلعه چند برج و بارو بیشتر باقی نمانده. بیشتر از ساختمان قلعه طبیعت و چشم انداز اطراف آدم را جذب خود میکند. با یک چرخش 360 درجه میتوان کل منطقه فومن را مشاهده کرد. بهترین جا برای انداختن عکسهای بهیاد ماندنی.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
#سفرنامه
#قلعه_رودخان
#طبیعت_گردی
#فومن
#البرزمن
#خاطره_نویسی
#into_the_wild
#super_tramp
#back_packer
#travel
#travel_log
سفرنامه استان گیلان
مورخ 31/05/1397 الی 02/06/1397
جاده خلخال – اسالم:
بدون شک این جاده یکی از 3 جاده زیبای ایران می باشد. جاده ای که از میان جنگل سرسبز و زیبا استان گیلان گذشته و به سواحل دریای خزر منتهی می شود. خلخال شهری محاصره شده توسط کوه های البرز است. تا قبل از جاده کوه ها پوشش گیاهی ندارند، اما از خلخال به بعد پوشش سرسبز کوه ها شما را متوجه وارد شدن به قلمرو استان گیلان می کند. نزدیک های غروب مه غلیظی در ارتفاعات تشکیل می شود که مسیر جاده تا پایین را سفید می کند. تا پایین آمدن از ارتفاعات مه امکان مشاهده اطراف را نمی دهد، اما تجربه عبور از این جاده در همین هوای مه آلود هم خالی از لطف نیست. کم کم که کوه ها رو دور زده و به پایین کوه می رسیم، جاده تبدیل به یک مسیر طولانی بین درختان انبوه و سر به فلک کشیده می شود. طبیعت سرسبز اطراف جاده به کنار، صدای رود پر آبی که از دریای خزر سرچشمه می گیرد زیبایی این جاده را دو چندان می کند.
ماسوله:
ماسوله دیگر جای تعریف و توصیف ندارد. روستایی روی شیب کوه در میان درختان و محاصره شده توسط کوه های سبز. کوچه های تودرتو، بازارهای محلی، راه هایی که در واقع سقف خانه های یک سطح پایین تر است و مردمان ساده و مهربان. وقتی آخرین گردنه جاده قبل از رسیدن به روستا را دور میزنی و خانه های خاکی رنگ رسیدن به روستا ماسوله را مژده می دهد، گیج می مانی که از کجایش شروع به گشت و گذار کنی. به سمت ارتفاعات بروی و از بالا به تماشای مناظر زیبای اطراف بنشینی، شروع به قدم زدن در کوچه های سنگ فرش شده بکنی یا همان پایین کنار رودخانه بنشینی و روستا را تماشا کنی.
روستای سقالسکار:
در رشت یکی از محلی ها رفتن به این روستا را بهمان پیشنهاد کرد. من اصرار به رفتن به ییلاقات ماسال در روز جمعه داشتم. اما نهایتا تصمیم بر آن شد که حرف محلی را گوش کنید و سری هم به این روستای سقالکسار بزنیم. تا حالا راجع به این روستا نشنیده بودم. در نظرم بود یک جای معمولی مانند اکثر جاهای گیلان است. رودخانه ای در میان جنگل ها. اما وقتی به سد خاکی سقالکسار، که اصلی ترین منطقه گردشگری این روستا محسوب می شود، رسیدیم، شروع به دعا کردن برای آن محلی کردم. الحق که جای متمایز و بکری بود. یک دریاچه کوچک محاصره شده توسط جنگل و مزارع چای. آبی که در سد خاکی محاصره شده بود کارش آبرسانی به مزارع چای روستا بود. از کنار سد که دل می کندی و به دل جنگل می زدی، یاد آن بازی موبایل می افتی که باید از بین درختان با سرعت رد بشوی. جنگل پوشیده از درختان سر به فلک کشیده و انواع حشرات است. آنقدر همه جای جنگل شبیه هم هست که اگر کمی در جنگل پیش بروی ممکن است مسیر برگشت را گم کنی. طبیعت استان گیلان انگار همه جایش مثل هم است، اما اگر عاشق طبیعت باشی از زدن به دل تک تک نقاط طبیعتش لذت خواهی برد.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
#سفرنامه
#گیلان
#طبیعت_گردی
#ماسوله
#سقالکسار
#اسالم_خلخال
#خاطره_نویسی
#into_the_wild
#super_tramp
#back_packer
#travel
سفرنامه روستا شهرستانک
مورخ 26/05/1397
جاده چالوس خودش دنیایی است. سفر و عبور از چاده چالوس کلی انتخاب به آدم برای تفریح و گردش می دهد. ماه ها زمان می برد اگر کسی بخواهد تمام جاذبه ها و زیبایی های این جاده از ایران را ببینید. روستاها، رودها، آبشارها و جنگل های مسیر هر کدام می تواند پاتوق یک روز از طبیعت گردان باشد. این هفته با دوستم بردیا، همسفر این روزهایم، تصمیم گرفتیم به دل جاده چالوس بزنیم. هدف رفتن به روستای شهرستانک بود. اما جاده خودش مسیرهای جدیدتری پیش رویمان قرار داد: جاده آتشگاه، روستای شهرستانک و روستای کوهنده.

جاده آتشگاه:
جاده ای پرپیچ و خم و کوهستانی با مسیری باریک و دره ای که از میانه دو انشعاب پیدا می کند: یکی به سمت جاده چالوس و دیگری به سمت آتشگاه و برغان و کردان. دسترسی به این جاده از رجایی شهر کرج امکان پذیر است. تماشای طلوع آفتاب در این جاده خلوت و باز فوق العاده تماشایی بود.
شهرستانک:
روستای شهرستانک در مرز دو استان البرز و تهران واقع است. طبیعت زیبا و دو اثر باستانی، کاخ ناصرالدین شاه و قلعه دزبند، این روستا رو به مکانی برای گردشگران تبدیل کرده است. 50 کیلومتری در جاده چالوس پیش روید به جاده شهرستانک می رسید. در ورودی جاده کارگران در حال کار بر روی آزاد راه افسانه ای تهران – شمال هستند. آزادراه از داخل کوهی به داخل کوهی دیگر در حال ساخت و ساز می باشد. کمی که در جاده پیش روید روستا مشخص می شود. انبوهی از درختان و ویلاهای لوکس در میان دره ای برای چندین کیلومتر کشیده شده است. رودخانه ای از وسط این انبوه در حال عبور می باشد. مسیر را که ادامه دهید به جاده ای خاکی در سینه کوه می رسید. جاده بیشتر مناسب احشام و نیسان است تا ماشین های معمولی. در انتها جاده کاخ ناصرالدین شاه و فضای سبز اطرافش قرار دارد. کاخ دیگر به هیچ وجه آن شکوه قبلی را ندارد. خرابه ای است با دیوارهای پر از یادگاری های مردم. فضای اطراف کاخ اما همچنان صفا و زیبایی خودش را دارد. درختان، چمن و رودخانه ای پر آب.
کوهنده:
برای رسیدن به روستای کوهنده باید 5 کیلومتری از شهرستانک به سمت چالوس جلوتر بروید. به گچسر که برسید جاده ای کوهستانی به سمت کوهنده می رود. شهرت روستای کوهنده بخاطر غار یخ مراد است. غار در دل کوه با وسعت زیاد و هوایی بسیار سرد. بدون تجهیزات از دهانه غاز جلوتر نمی شود رفت، اما رفتن به همان دهانه غار و لدت بردن از هوای سردش در این گرمای تابستان خالی از لطف نیست.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
#سفرنامه
#شهرستانک
#طبیعت_گردی
#جاده_چالوس
#غار_یخ_مراد
#خاطره_نویسی
#into_the_wild
#super_tramp
#back_packer
#travel
#B&H_adventures
سفرنامه تور کوهنوردی اشکذر
مورخ 19/05/1397
"کوهها ورزشگاههایی نیستند که بلند پروازی ام را آنجا ارضاء کنم ... من به کوهها می روم همانگونه که انسانها برای عبادت می روند. از بالای قلل مرتفع آنها،گذشته ام را می بینم ،رویای آینده ام رامیبینم و با برائتی غیر معمول ، اجازه دارم حال حاضر را تجربه کنم ... در حالیکه چشمانم باز شده و توانم تجدید شده است در کوهها خلقت را جشن می گیرم و در هر سفر دوباره متولد می شوم . "
آناتولی بوکریف . سنگ یادبود اردوگاه آناپورنا

بازدید از روستای زیبای سنج، رودخانه نوردی و تماشای آبشارهای روستا و نهایتا صعود به قله 3300 متری اشکذر جذابترین بسته پیشنهادی یک تور به من می تواند باشد. اینکه بدانی قرار است حدود 10 ساعت تمام این زیبایی ها را با کوله پشتیت بپیمایی، محرک بسیار خوبی است تا جمعه ات را از شهر و تمام اخبار افسرده کننده اش دل بکنی و سختی این پیاده روی را به جان بخری. واقعا ماندن در خانه در آخر هفته ها چه سودی دارد. در تمام طول هفته مغزت از آشفتگی ها، بدبختی ها، فسادها، دزدی ها و... به اندازه کافی پر می شود. رفتن به دل طبیعت در آخر هفته بهترین راه برای خالی کردن این ذهن افسرده است.
ویلیام شکسپیر می گوید: «دوستانی که داری و آنان را آزمودهای با قلابهای پولادین به جان و دل خود پیوسته نگاه دار.» دوستم بردیا را بارها در کوهنوردی آزموده ام. از اولین باری که تصمیم به کوهنوردی گرفتم درخواست همراهی را لبیک گفته تا امروز. با قلاب های پولادین او را به خودم پیوسته متصل نگه داشته ام و هر بار با یکدیگر به گوشه ای از طبیعت سرک می کشیم.
صبح روز جمعه نیمه دوم مرداد ماه بار دیگر به همراه همنوردان پرانرژی اینبار یه قصد صعود به قله اشکدر، از کردان راهی سنج شدیم . با رسیدن به روستای با صفای سنج که اهالی آن شاید هنوز در خواب بودند با رعایت سکوت به سمت شمال و از کنار رودخانه حرکت را آغاز کردیم . مسیر حرکت از کنار دره اصلی است که چندین آبشار زیبا در آن قرار دارد. این دره بسیار زیبا و دیدنی است . آب رودخانه نسبت به بهار بسیار کم عمق تر بود و عبور از عرض آن بسیار راحت تر . درخارج از روستا و پس از ساعتی پیمایش مسیر ازخودمان گفتیم و سوابق کوهنوردیمان. بیشتر دوستان کوهنوردانی حرفه ای بودند مثل اکبر آقا که بیشتر قله های البرز مرکزی را صعود کرده بودند و همرایشان باعث دلگرمی بود .
صبحانه را قبل از آبشار اول به نام جیرین اوراز (آب ریز اول ) نوش جان کردیم . در چندین جای مسیر درون دره سرچشمه وجود دارد و رودخانه سنج در تمام فصول جاریست . دوستانی که نیاز به آب داشتند از چشمه ای که کمی بالاتر بود آب برداشتند .آب گوارای به معنای حقیقی معدنی. الحق که آب حیات بخش است. تمام زیبایی و حیات روستای سنج و مسیرمان به جریان این آب وابسته است. صدای شرشر دلنشینش تمام مسیر همراهیمان می کرد. طبیعت منطقه را سرسبز و کشاورزی اش را پربار می کرد. در دلم ترس از روزی آمد که این چشمه نیز خشک و کم آب شود. چه حیات هایی که نابود می شد.
در ادامه مسیر نتوانستیم از عکاسی کنار آبشار دوم یا بالاین اوراز( آب ریز بالایی )که بسیار زیبا بود بگذریم و با کمک پوریا کاملا تصادفی به سمت آبشار رفتیم، پس از گرفتن عکسها دوستانی که علاقه مند به چالش بودند مسیر کنار آبشار را برای بالا رفتن انتخاب کردند. الحق هم چالشی بود و همنوردان دیگر کمی عقب گرد و بازگشت به مسیر پاکوب را ترجیح دادند .
در نهایت پس از سه ساعت پیاده روی در کنار رودخانه و لذت بردن از مسیر و زیباییهاش به دشت توکین (تو کوه) رسیدیم، که در ابتدای آن مخزنی درست شده که آب چشمه از آن بیرون میریزد و می توان از آن آب برداشت. گله بزرگی از گوسفندان در دشت کشغول چرا بودند و چادرهای عشایری در کنار رودخانه برپا بود. به زندگیشان حسودیم شد. فارغ از دنیا در این طبیعت زیبا بدون نیاز به هیچ کمک بیرونی در حال امرار معاش بودند. تعدادی از دوستان از ادامه مسیر صرفنظر کرده و به همراه آقای گوهرشناس در دشت و زیر درختان ماندند.
پس از کمی استراحت از سمت راست دشت به همراهی بقیه دوستان به سمت قله رهسپار شدیم. شیب ابتدای مسیر زیاد بود و کمی نفس گیر. لازم به ذکر است این قله بر روی خطالرأسی قرار گرفته که جهت آن (شمالی – جنوبی) است. جنوب آن به منطقه سنج و شمال آن به قله ورکش میرسد. حدود 2 ساعت زمان برد تا به قله کوه برسیم. منظره پیش رو چشم نواز بود. شهر کرج پشت کوه های تو در تو در افق خودنمایی می کرد.
بعد از صرف تنقلات و گرفتن عکسهای یادگاری به سمت پایین فرود را آغاز کردیم . در دشت امیر آقای گوهرشناس با تعدادی از دوستان مشغول چیدن پونه بودند و ماهم به صرف ناهار مشغول شدیم و بعد از ناهار هم چای پونه خوشمزه دست پخت میلاد را نوش جان نموده و پس از ساعتی استراحت به سمت سنج حرکت کردیم .نزدیک آبشار اول به بهانه خستگی پاها تصمیم به استراحت در کنار رودخانه گرفتیم که با شور و انرژی آقای دیباجی تبدیل به آب بازی هیجان انگیز و خنک شدن همه مان شد .
در خارج روستا آقای نیک پیمان صبور منتظرمان بود ، به رسم همیشه پس از صعود با نوشیدن دوغ محلی خستگیمان را بدر کردیم. ترافیک جاده را با بازی و مسابقه پشت سر گذاشته و در نهایت شهر زیبایمان کرج و وعده گاه برنامه های بعدیمان میدان سپاه . یکدیگر را به خدا سپردیم در حالیکه می دانیم قله های بعدی صدایمان می زنند ...
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
#سفرنامه
#کوه_اشکذر
#طبیعت_گردی
#روستای_سنج
#کوهنوردی
#خاطره_نویسی
#البرز_من
#into_the_wild
#super_tramp
#back_packer
#travel