وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگیری» ثبت شده است

۱۵
بهمن

اولین دونهی عرق از گوشهی پیشونیت میچکه پایین، نفسات تندتر شده و بالارفتن ضربان قلبت رو حس میکنی.

از هر جملهی طرف مقابل، چند کلمه بیشتر نمیشنوی.

تبریک میگم تو وارد یه گفتوگوی حساس شدی.

مذاکرهها و گفتوگوهای حساس، مهم و سرنوشتساز، بخاطر وجود  دیدگاههای متناقض احساسات ما رو برمیانگیزن و دقیقا این برانگیختگی هیجانات میتونه ما رو گرفتار دامهای جدی در روابطمون کنه. ما در طول روز در محیط کار، جامعه و خانواده بارها در شرایط گفتوگوهای حساس قرار میگیریم و متاسفانه در اکثر موارد به جای ایجاد مکالمهای موثر، به خشونت یا سکوت رو میاریم.

همین موضوع باعث طراحی دورهای به نام گفتوشنفت توسط من و کیمیا اثنیعشری شد. ما برای نخستین بار این دوره رو در شرکت نجوا از زیرمجموعههای گروه یکتانت برگزار کردیم. تمرکز این دوره، تقویت ذهنیت، دانش و مهارتهای مورد نیاز برای مواجه و مدیریت گفتوگوهای حساس هست و در این دوره تلاش میکنیم با بهرهگیری از متدهای مختلف آموزشی مثل بازیوارسازی، تمرین گروهی، نقشبازی، استفاده از ویدئو و انیمیشن و .... و ترکیب منابع و مطالب متنوع، مدلی ساختاریافته و 360 درجه رو برای برقراری گفتوشنفت موثر #آموزش بدیم.

اما چرا در مواجهه با گفتوگوهای حساس عملکرد مناسبی نداریم؟

ریشه این برمیگرده به کارکرد مغز ما. مغز ما در تلاش برای انجام هر رفتاریه که بقامون رو تضمین کنه. این بقا هم شامل بقای فیزیکی هست و هم بقای منیت و جایگاهمون. در نتیجه وقتی در شرایط گفتوگوی حساس قرار میگیریم، مغز شروع به ترشح آدرنالین میکنه و ما رو در موقعیت حمله (خشونت) یا فرار (سکوت) قرار میده. تمام این فرآیند بصورت ناخودآگاه در مغز ما در جریانه.

در نتیجه اگه خودمون بصورت خودآگاه در مهارت گفتوگو توانمند نشیم، ضربات زیادی به روابطمون وارد میشه و فرصت توسعه و رشد رو از دست میدیم. به قول دکتر محسن رنانی:

"معتقدم بدون تقویت توانایی گفتوگو در یک جامعه، آرزوی توسعه آرزویی محال است."

از این جهت طبق تحقیقات، این مهارت در صدر فهرست مهمترین مهارتها برای یادگیری قرار داره.

در نهایت از کیمیا عزیز بابت همراهی و همکاریش در طراحی و برگزاری این دوره سپاسگزارم. همچنین از اشکان عزیز بابت توجه و اهمیتش به تقویت این مهارت در تیم و فراهم کردن همه امکانات و شرایط لازم برای برگزاری موثر دوره تشکر میکنیم. در نهایت به تیم خوب نجوا بابت مشارکت فوقالعادشون در دوره و تمایلشون برای رشد و یادگیری تبریک میگیم و براشون آرزوی موفقیت داریم.

امیدواریم شاهد رشد بیشتر این مهارت در درون سازمانها و زندگی شخصیمون باشیم. دوستانی که تمایل دارن از جزئیات این دوره آگاه بشن، میتونن آدرس ایمیلشون رو در قسمت کامنتها بنویسن. فایلی حاوی خلاصهای از این دوره و منابع استفاده شده برای شما تا پایان هفته ارسال خواهد شد.

  • حمیدرضا لاچین
۲۷
مرداد

تیرماه امسال برای دومین سال پیاپی، از امکان مرخصی طولانی مدت در علی‌بابا بهره بردم و سفری یک هفته‌ای به مناطق شمالی کشور داشتم. سفر رفتن برای من یک ماجراجویی و علاقه شخصیه. در سفر روحیه کشف و یادگیری درونم به تحرک بیشتری می‌افته، با طبیعت زیبا و پاک مانوس می‌شم و حس آرامش بی‌نظیری رو تجربه می‌کنم.

علاوه بر این مزیت‌های فردی، سفر رفتن یک مزیت برد-برد برای کارکنان و سازمان هم هست.

تحقیقات مختلفی نشون داده که وقتی کارکنان از مرخصی‌هاشون کامل استفاده کرده و به سفر می‌رن، در بازگشت روحیه و حس بهتری دارن، خلاقیتشون رشد کرده، تعامل بهتری با همکارشون می‌تونن بسازن و آماده پذیرش چالش‌های جدید هستن. مهمتر از همه، سفر کردن ما رو با دیدگاه‌ها و تجربه‌های جدیدی مواجه می‌کنه که باعث می‌شه انعطاف‌پذیری ذهنی بیشتری رو از خودمون نشون بدیم.

همه موارد بالا باعث می‌شه ما عملکرد و بهره‌وری بیشتری داشته باشیم، که زمینه رو برای ارتقا و پیشرفت شغلی‌مون فراهم می‌کنه. البته هر سفری این مزایای مثبت رو برامون به همراه نداره. اگه به اندازه کافی برای برنامه‌ریزی سفرمون وقت نذاریم، به اندازه کافی از محل زندگی و کارمون دور نشیم یا کارها رو به خوبی به همکارانمون تفویض نکرده باشیم، یه سفر پر از استرس رو تجربه خواهیم کرد که نهایتا منجر به خستگی بیشتر و افت عملکردمون بعد از بازگشت می‌شه.

به قول منصور ضابطیان:

"سفر یک سرمایه‌گذاریه برای زندگی. فکر نکنید وقتی سفر می‌رید چیزی رو می‌بازید. شما آدم جذاب‌تری می‌شین."

منابع:

  • حمیدرضا لاچین
۲۱
مرداد

تابستون 96 از دوره‌های عطف زندگی منه. اون تابستون رو همراه حدود 100 دانشجوی دیگه از نقاط مختلف جهان در شهر استانبول برای گذروندن دوره کارآموزی بین‌المللی سپری کردم. جذابیت و ارزش این دوره بیش از کسب تجربه کاری بین‌المللی یا گشت و گذار در کشوری دیگه، ملاقات و گفتگو با آدم‌هایی از فرهنگ‌های مختلف با باورهای و عقاید بعضا متفاوت با توست.

تا اونموقع بیشتر آموخته‌های من در خانواده و نظام آموزشی منو تشویق میکرد به رقابت کردن و بردن. من یاد گرفته بودم که قدرت در متقاعد کردن دیگران به پذیرفتن باورهای منه. هر چی باشه کتاب‌های درسی و محتویات صدا و سیما حتما حقیقته و لازم نیست دنیا رو از نگاه دیگه‌ای دید. این شد که عمدتا نیمه اول اون تابستون رو گذاشتم روی ثابت کردن خوب بودن یا درست بودن خودمون و اشتباه بودن بقیه دنیا.

اما از بقیه رفتار متفاوتی میدیدیم. میدیم که بیشتر شنونده هستن تا گوینده. بیشتر دنبال نقاط مشترکن تا تفاوت. بیشتر دنبال یافتن راه‌های نزدیکین تا فاصله گرفتن. یه لفظ پرتکراری رو استفاده میکردن که منو به فکر فرو برد:

Open-mindedness

توی یه مقاله‌ای از اچ بی آر، فرمول زیر رو بعنوان تعریف این کلمه یافتم:

Open-mindedness = Intellectual Humility + Openness to Experience

از نیمه دوم اون تابستون مسیر تازه‌ای برام باز شده و سعی کردم بیشتر تجربه کنم دنیای اطرافم رو و آماده نرمش ذهنی بیشتری باشم. واقعیتش بیشتر هم بهم خوش گذشت و یادگیری‌های تازه‌ای داشتم. بیشتر حسرت اون نیمه اول رو میخورم که با تلاش‌هام برای ثبات رای، لذت مکاشفه رو از خودم گرفتم. تاثیرات اون دوره انقدر عمیق بود که مدتی بعد از برگشتنم، اکثر آدمای دور و برمون باور داشتن که خیلی تغییر کردم. منظورشون این بود که منو بیشتر یه بازیکن تیمی و علاقه‌مند به همکاری با آدمای متفاوت‌تر از خودم میدیدن.

من یاد گرفتم رشد در مهارت‌های انسانی یه مسیر خطی یا صفر و یکی نیست. هر چقدر که آگاهی و مهارتت رو در حوزه‌ای افزایش میدی، وارد یه سطح بلوغ جدیدی تو اون مهارت میشی که باعث میشه مسائل قبلیت حل بشه ولی بزودی مسائل جدیدتر و بزرگتری رو در مسیرت میزاره. وقتی وارد محیط کار شدم، دیگه اون آدم رقابتی و پیروزی طلب دانشگاه بودم. ولی کم کم تبدیل شدم به یه آدم متخصص که با تکیه بر دانش بدست اومده از خوندن تعداد زیادی مقاله و کتاب، باور داره جواب درست بیشتر مسائل رو داره. اگه تو دوران دانشگاه ثبات رای‌ام ناشی از ندانستن و پذیرش کورکورانه‌ی بدون تحقیق بود، تو محیط کار شروع کردم از دنیای دانستن به محیط جدیدم نگاه کردن. اینجوری فکر میکردم که حالا حرفام برمبنای کلی تحقیقه و دیگه مو لای درزشون نمیره.

اما بازم یادم رفته بود که طرف مقابلم انسان هست نه یه ربات منطقی. آدما اصولا بیش منطق برمبنای احساسات و بایاس‌های ذهنیشون فکر میکنن و تصمیم میگیرن. یکی از اون بایاس‌های ذهنی مقاومت در برابر کنترل شدن یا متقاعد شدن توسط فرد دیگریه. نقطه قوتم از نظر خودم تو رابطم با بقیه تبدیل شده بود به یه نقطه ضعف. توی فیدبک‌هایی که از همکارام میگرفتم، عمدتا منو تشویق میکردن به همدلی بیشتر با دیگران و نظراتشون.

تو این زمانا بود که با کتاب دوباره فکر کن آدام گرانت آشنا شدم. با یک نگاه عاشقش شدم. در لحظه درست کتاب درستی جلوی روم قرار گرفت. تعلل نکردم و مشغول خوندنش شدم. تو دو ماه اخیری که داشتم با این کتاب سر و کله میزدم، دروازه‌های جدیدی از بهتر زیستن به روم باز شد. به‌ نظرم این کتاب باید جز کتاب‌های درسی دبستان باشه، جایی که اولین میخ‌های ثبات رای ما کوبیده میشه. مهارت دوباره فکر کردن و یادگیری مجدد رو باید از کودکی بیاموزیم و آموزش بدیم. تو دنیای متغیر امروز گویا چاره دیگه‌ای نیست. باید یاد بگیریم که یادگیری‌هامون رو فراموش کنیم و دنبال مکاشفه‌های جدید باشیم. بقول جان مینارد کینز، اقتصاددان برجسته قرن بیستم، مشکل نه در اندیشه‌های جدید، بلکه در رهایی از شر اندیشه‌های قدیمی است!

هنوزم باور دارم تو این مسیر نیاز به تمرین و رشد بیشتری دارم. این مسیر مثل فتح یه کوه بدون قله هست. در فصل 3 کتاب نقل قول زیر از ری دالیو، بنیان‌گذار بریج واتر، اومده:

«اگر به گذشته خود بنگرید و نگویید که "ای وای، یک سال پیش چقدر احمق بودم"، پس حتما در طول سال گذشته به اندازه‌ی کافی یاد نگرفته‌اید.»

وقتی به خودم قبل خوندن این کتاب فکر میکنم، به این نتیجه میرسم "ای وای، چقدر آدم احمقی بودم."

  • حمیدرضا لاچین
۰۳
اسفند

معمولا توی سازمان‌ها به #آموزش و #توسعه به چشم یک مرکز هزینه نگاه میشه. هزینه‌های زیادی برای آموزش انجام میشه ولی بصورت شفاف معلوم نیست که این آموزش‌ها چه اثراتی روی بهبود عملکرد و رفتار فرد و سازمان دارن. یه بخشیش بخاطر اینه که عموما توی سازمان‌ها آموزش یه مسیر خطی دیده میشه که شامل یه سری ورکشاپ پشت سرهم و طولانیه. معمولا هم انتظار داریم آدما بعد این ورکشاپ‌ها کلی چیز یاد گرفته باشن و با شوق برن پیاده‌سازیش کنن.

یه بخش دیگه هم عدم #ارزیابی داده‌محور آموزش هست. به قول پیتر دراکر وقتی نتونی چیزی رو بسنجی، نمیتونی مدیریتش هم بکنی. ما چند وقته توی #علی‌بابا دغدغه‌مون عوض کردن این شرایط شده. چطور میشه آموزش و توسعه یه بخش حل المسائل توی سازمان باشه و به بهبود #عملکرد فردی و سازمانی کمک کنه؟

این کورس خیلی چیزا راجع به این سوالات بهم یاد داد و به شدت دیدنش رو به فعالان این حوزه توصیه میکنم.

https://www.linkedin.com/learning/measuring-learning-effectiveness

  • حمیدرضا لاچین
۰۹
ارديبهشت

“You don’t hire for skills; you hire for attitude. You can always teach skills.” (Herb Kelleher, Co-Founder of Southwest Airlines)


The days of merely hiring for skills are gone. Nowadays, great organizations have structured cultures and values which serve as the framework for hiring, onboarding, developing, promoting and offboarding people. People are more likely to operate at their best in the organizations to which they culturally fit. As Simon Sinek mentions in his book Start with Why: “We do better in cultures in which we are good fits.”

The following diagram gives us some hints on the correlation between performance and cultural fit. It emphasizes that lack of good performance can be compensated by training and coaching, but poor cultural fit should be considered as a potential dismissal.

 

#MicroHR #cultural_fit


  • حمیدرضا لاچین
۲۲
بهمن

 

زمانی که سرعت تغییرات در بیرون از سرعت تغییرات در درونمان پیشی می گیرد، پایان نزدیک است.

-          جک ولچ

چند هفته‌ای است جمعه‌ها مطلبی علمی را به اشتراک می‌گذارم. این مطلب در واقع بهترین و مفیدترین مطلبی است که اخیرا مطالعه کرده‌ یا یاد گرفته‌ام. این مطالب عمدتا بخش‌هایی از یک کتاب یا مقاله بلند است که در چند هفته با شما به اشتراک می‌گذارم.

از آنجا که جمعه‌ها زمان بیشتری را در فضای مجازی می‌گذارنیم، دریافتم که این روز برای اشتراک این مطلب در فضای مجازی بهترین است. اسم این برنامه را جمعه یادگیری (Learning Friday) گذاشته‌ام.

جمعه‌های یادگیری بصورت مقالات بلند با حداکثر 1000 کلمه و حداکثر 10 دقیقه زمان مورد نیاز برای مطالعه، حول محور یک داستان و یک راهکار علمی بنا شده است. 

هدف، غلبه بر سرعت تغییرات مستمر در بیرونمان است. بهترین شتابدهنده درونی برای افزایش سرعتمان، یادگیری مستمر است.

این مطالب جمعه‌ها در وبسایت شخصی‌ام، لینکدین و سایت ویرگول منتشر خواهد شد.

  • حمیدرضا لاچین