وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سایمون سینک» ثبت شده است

۲۸
مهر

 

 

"چشم‌انداز، هنر دیدن چیزهاییست که برای بقیه نامرئیست."

جاناتان سوئیفت

 

در قسمت دوم از سری پست‌های کیستیم و چیستیم، درباره معنا و کاربرد رسالت و دو مدل کشف این مفهوم گفتم. (این مطلب رو از لینک زیر می تونید مطالعه کنید.)

http://hlachin.ir/1402/07/14/who_we_are_2

تو این قسمت، درباره سومین بعد از پنجره قطعیت یعنی چشم‌انداز خواهم نوشت. در این مطلب معنای چشم‌انداز، ویژگی‌هاش، مصداق‌هاش و شیوه‌های کشفش رو بررسی خواهیم کرد. برای این مفهوم هم واژه‌های مختلفی در ادبیات موضوع وجود داره شامل چشم‌انداز، رویا، آینده ترسیم شده، هدف متعالی و .... من از بین همه این واژه‌ها، واژه رویا رو ترجیح می‌دم. به نظرم این واژه قابل درک‌تره و مصداق‌های زیادی رو به ذهنمون میاره.

منظور از رویا چیه؟

همه ما در زندگیمون رویاهایی داشتیم و از اهمیت رویاپردازی آگاهیم. رویاپردازی ما ناشی از موهبتی به نام تخیله که متخص به انسان‌هاست. در واقع ما این توان رو داریم که در ذهنمون آینده‌های محتمل رو به تصویر بکشیم و از اونها برای شکل دادن به مسیر زندگیمون الهام بگیریم. این رویاهاست که به زندگی ما جهت و معنا می‌دن و ما هر روز تلاش می‌کنیم تا اونها رو محقق کنیم. دکتر محسن رنانی در مطلبی تحت عنوان "رویا و توسعه" به خوبی معنا و اهمیت رویا رو به قلم تحریر در آورده:

" رویا یعنی این که انسان بتواند زنجیره‌ای از مفاهیم واقعی و ملموس، و انتزاعی و ناملموس، و حتی موهومی را به هم گره بزند و از آنها قصه‌ای خواستنی یا ناخواستنی درست کند.  انسان بی رویا انسان بی سرنوشتی است: سرگردان و معلق و بی معنا. رویا به فرد معنا می‌دهد، انگیزه می‌دهد، اراده می‌دهد و انرژی می‌دهد. همه معناهایی که در زندگی ما وجود دارد حاصل رویاهای ماست. ثروت، عدالت، علم، عشق، بهشت، دموکراسی، وصال،‌ شهرت، موفقیت، قدرت، آرمانشهر، قرب الهی، اعتماد، احترام و بی‌شمار مفاهیم دیگر، یک واژه نیستند بلکه هر کدام یک رویا هستند. در واقع هر کدام یک «داستان رویایی» هستند که شخصیت و هویت ما را شکل‌ می‌دهند.

انسان‌ها تنها وقتی حاضرند ریسک کنند، سرمایه گذاری کنند، نوآوری کنند، برای کسب علم بی‌خوابی بکشند، برای عدالت خون بدهند و برای موفقیت صبوری کنند که دارای رویایی باشند. اما تنها وقتی «رویای معنی‌بخش» دارند، حاضرند همه هستی خود را، حتی جان خود را، صرف تحقق آن کنند. ما برای رویاهای معمولی، وقت یا پول یا انرژی یا دارایی‌های دیگرمان را می‌دهیم،‌ اما برای تحقق رویای معنی‌بخش، همه هستی و دارایی و سرمایه‌های خود را صرف می‌کنیم. یعنی زندگی مان را وقف آن می‌کنیم.

رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک، انگیزه مشترک و انرژی مشترک."

رویا در واقع ستاره قطبی ماست. در هر لحظه‌ای از زمان، با نگاه کردن و توجه به اون، می‌تونیم جهتمون رو پیدا کنیم. در زندگی فرصت‌های مختلفی پیش رومون قرار می‌گیره که بدون داشتن یه رویا، شابلونی برای انتخاب نداریم و ممکنه به انتخاب‌های بسیار متنوعی دست بزنیم. اینطوری بقیه افراد هم دید مشخصی از جهت ما در زندگی و خواسته‌هامون نخواهند داشت. اما داشتن رویایی مشخص و حرکت در مسیر اون کمک می‌کنه تا افراد هم جهت با خودمون رو پیدا کنیم و در این مسیر با اونها هم سفر بشیم.

از منظر سازمانی هم، رویا می‌تونه به‌صورت دستورالعملی برای کارکنان در مواجهه با چالش‌ها عمل کنه. این سند به تشویق کارکنان برای کار در جهت اهداف مشترک کمک می‌کنه. همچنین سرمایه‌گذاران و دیگرانی که به کسب‌وکار علاقه دارن، می‌تونن برای درک بهتر مقصود سازمان به رویای اون نگاه کنن.

رویا چه ویژگی‌هایی داره؟

سایمون سینک در کتاب بازی بی‌نهایت، پنج ویژگی زیر رو برای یه رویای مناسب ذکر می‌کنه:

  1. ایده آل گرایانه: به نحوی که هیچ وقت به آن 100% دست پیدا نخواهیم کرد بلکه هر روز زندگیمون رو برای نزدیکتر شدن به اون تلاش می‌کنیم.
  2. برای چیزی نه برعلیه چیزی: رویای مناسب برای رقابت کردن یا بهتر بودن نیست. بلکه متمرکز بر خلق ارزش برای جامعه پیرامون‌ هست، نه رقابت با آن.
  3. خدمت گرایانه: در یک رویای مناسب هدف باید خدمت به جامعه باشه نه فقط خودمون. یک رویای مناسب به دنبال خلق آینده‌ای بهتر برای جامعه است نه فقط خود فرد.
  4. دایره شمول گسترده: یک رویای مناسب باید تلاش کنه تا جامعه بزرگتری رو مدنظر قرار بده و آینده‌ای بهتر برای تعداد آدم بیشتری بتونه خلق کنه. هر فردی با هر مهارت و تنوع فرهنگی و جنسیتی و ... فقط با داشتن باور به رویامون بتونه جزئی از جنبش و حرکت ما باشه.
  5. مقاوم: یک رویای مناسب قادره تا در برابر تغییرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، تکنولوژیکی، اقتصادی و محیطی دووم بیاره. هر یک از این تغییرات نباید باعث بشه تا آینده‌ای که می‌خوایم بسازیم دستخوش تغییر بشه. ممکنه جمله‌بندی رویا تغییر کنه، اما احساس و نیت پشت اون همواره پابرجاست.

چطور می‌تونیم رویامون رو کشف کنیم؟

برای کشف رویا باید به تخیلمون متوسل بشیم. باید آینده‌ای رو متصور بشیم که در اون رسالتمون تا حد خوبی محقق شده. در این صورت، اون آینده چه شکلیه و چه ویژگی‌هایی داره؟ نیازه تا یه تصویر شفاف، الهام بخش و با جزئیات ارائه بدیم. یکی از راه‌های خوب برای انتقال چنین تصویری، داستان سراییه. هر داستانی یک یا چند نفر کاراکتر اصلی داره که برای رسیدن به هدف و آینده مطلوبی از پس چالش‌های متعدد برمیان. رویا هم می‌تونه در قالب چنین داستانی برای بقیه تشریح بشه. طبق این چارچوب باید بگیم ما یا هر اجتماع انسانی، قراره با حل چه مسائل و چالش‌هایی چه آینده‌ای رو با چه ویژگی‌هایی بسازن.

به طور مثال، هنری فورد رویای خود از ساختن خودرو رو در قالب عبارات و داستان زیر تعریف کرده:

"خودرویی که من خواهم ساخت، آنقدر قیمت پایینی خواهد داشت که هر فردی با حقوق خوب می‌تواند یکی از آنها را تصاحب کرده و در زمین وسیع خداوند در کنار خانواده خود با آن لذت ببرد ... وقتی چنین خودرویی بسازم، هر فردی توان خرید یکی را خواهد داشت. اسب از بزرگراه‌های ما ناپدید خواهد شد و خودروها جای آن‌ها را بصورت قطعی خواهند گرفت. از این طریق، ما به مردان زیادی کار با حقوق مناسب خواهیم داد."

یک نمونه خوب دیگه از خلق یه رویای جمعی، سخنرانی معروف مارتر لوتر کینگ تحت عنوان "رویایی دارم" هست. کینگ در این سخنرانی، تصویری از آمریکایی که ارزش‌های بنیادین آزادی، برادری و برابری در اون پابرجاست رو ارائه می‌ده. این ویدئو در لینک زیر قابل مشاهده است:

https://www.youtube.com/watch?v=YQsN4QoTRGU

برخی از بیانیه‌های رویا یا چشم‌انداز معروف سازمانی هم به شرح زیره (در قسمت دوم این سری پست، نمونه بیانیه‌های رسالت این شرکت‌ها نوشته شده):

  • تسلا: ایجاد جذاب‌ترین و قانع‌ کننده‌ترین شرکت خودروسازی قرن بیست و یکم از طریق سوق دادن تحول جهانی به سمت خودروهای برقی.
  • آمازون: تبدیل شدن به مشتری‌مدارترین شرکت روی زمین؛ شرکتی که در آن، مشتریان می‌توانند هر چیزی را که دل‌شان میخواهد، به صورت آنلاین کشف و پیدا کنند، و بخرند.
  • پاتاگونیا: عشق به مکان‌های بکر و زیبا دربردارنده‌ی شرکت در مبارزه‌ای برای نجات این مکان‌ها، و کمک به توقف زوال شدید سلامت محیطی در سرتاسر کره‌ی زمین است.
  • لینکدین: خلق فرصت اقتصادی برای تمام اعضای متعلق به نیروی کار جهانی.
  • گوگل: ایجاد دسترسی به اطلاعات جهانی فقط با یک کلیک.

برای مطالعه بیشتر حول مفهوم رویا یا همون چشم‌انداز، مطالعه دو کتاب "بازی بی‌نهایت" از سایمون سینک و "انسان در جستجوی معنا" از ویکتور فرانکل توصیه می‌شه.

  • حمیدرضا لاچین
۱۴
مهر

 

"مهم‌ترین روزهای زندگی هر انسان دو روز است: روزی که به دنیا می‌آید و روزی که دلیلش را می‌فهمد."

- مارک تواین

 

در قسمت اول از سری پست‌های کیستیم و چیستیم، درباره مدل پنجره قطعیت و ابعاد مختلف اون برای خودشناسی (هدف، چشم‌انداز، ارزش‌ها، باورها و نتایج) و رسیدن به مسیر زندگی اصیل گفتم. (این مطلب رو از لینک زیر می‌تونید مطالعه کنید.).

http://hlachin.ir/1402/07/06/who_we_are_1

 تو این مطلب به بررسی تعریف و کشف اولین عامل، یعنی هدف، می‌پردازیم. اول باید بگم که برای این مفهوم، واژه‌های مختلفی مثل هدف، هدف وجودی، وظیفه، ماموریت، رسالت، چرایی و ... استفاده می‌شه که همگی به یه معنا اشاره می‌کنن. من شخصا واژه رسالت رو در زبان فارسی ترجیح می‌دم و تو این مقاله هم از همین واژه استفاده می‌کنم. حال معنای رسالت چیه و چطور می‌شه کشفش کرد؟

منظور از رسالت چیه؟

رسالت پاسخ به چرایی وجودیه. چرا ما در این دنیا وجود داریم؟ دلیل اینکه هر روز صبح باید از خواب پاشیم و در این دنیا روزگار بگذرونیم چیه؟ ما هستیم که چه شود؟ در واقع رسالت بزرگترین هدف و ماموریت ما در زندگیه که شاید بشه دلیل خلقت ما در این جهان رو به اون مربوط دونست. تعریف دقیق از رسالته که به زندگیمون معنا می‌ده و اون رو از پوچی در میاره. رسالت همچنین می‌تونه منبعی برای تاب‌آوری در گذر از رنج‌ها باشه.

به قول نیچه:"هرکس که چراییش را بشناسد، با هر چگونگی‌ای خواهد ساخت."

(در این موضوع، مطالعه کتاب "انسان در جستجوی معنا" از ویکتور فرانکل توصیه می‌شه.)

توجه کنیم که رسالت با هدف تفاوت داره. رسالت بزرگ ترین هدف و ماموریت زندگی ماست که تمام هدف‌های کوچک باید در جهت رسیدن به اون هدف بزرگتر تعریف بشه. مثلاً اگر رسیدن به شهر چالوس رسالت ما باشه، هر یک از شهرها و مسیرهای بین راهی جز اهداف میانی ما خواهد بود که برای رسیدن به مقصد اصلی باید این اهداف رو پشت ‌سر بذاریم. در واقع رسالت دلیل ادامه زندگیمون هست و تا آخر عمر تاریخ انقضا داره، ولی اهداف موقتیه و می‌تونه کوچیک یا بزرگ باشه. (در قسمت مربوط به نتایج بیشتر درباره اهداف صحبت خواهم کرد.)

چطور می‌تونیم رسالت خودمون رو کشف کنیم؟

بهترین منبع برای اینکار، مطالعه دو کتاب "با چرایی شروع کنید" و "چرایی خود را پیدا کنید" از سایمون سینکه. او در این کتاب درباره اهمیت کشف چرایی یا همون رسالت صحبت می‌کنه و مثال‌هایی از کاربرد این مفهوم در موفقیت فردی و دنیای کسب و کار میاره. سایمون در کتاب "چرایی خود را پیدا کنید" یه فرآیند مرحله به مرحله رو معرفی می‌کنه که هر فرد و سازمانی می‌تونه از طریق اون به رسالت خودش برسه. این مدل، سوالاتی رو مطرح که ما رو به فکر و بررسی در گذشتمون و لحظاتی که بیشترین احساس رضایت رو داشتیم وادار می‌کنه تا از اون طریق بتونیم به مفاهیمی برسیم که به زندگیمون معنا می‌ده. در نهایت باید اون مفاهیم رو در قالب ساختار زیر در یک جمله بعنوان رسالت یا چراییمون بیاریم:

انجام (فلان کار) تا (فلان تاثیر رو داشته باشه.)

در واقع بخش اول این جمله بیان کننده عمل مشخصیه که ما می‌خوایم انجام بدیم و بخش دوم شامل تاثیریه که در بهتر شدن وضع موجود قراره بذاره. برخی از مثال‌های کسب و کاری این ساختار شامل موارد زیره:

  • تسلا: تسریع فرایند تحول جهانی به سمت انرژی پایدار.
  • آمازون: نهایت تلاش‌مان را می‌کنیم که به مشتریان‌مان پایین‌ترین قیمت ممکن، بهترین حق انتخاب، و حداکثر راحتی را ارائه دهیم.
  • پاتاگونیا: تولید بهترین محصول، که هیچ آسیب غیر ضروری ایجاد نکند؛ و از کسب و کار جهت الهام بخشیدن و پیاده‌سازی راه‌حل‌هایی برای بحران محیط زیست، استفاده شود.
  • لینکدین: ایجاد پیوند میان آدم‌های حرفه‌ای در سرتاسر جهان برای بهبود سازندگی و موفقیت آن‌ها.
  • گوگل: سازمان‌دهی اطلاعات جهانی و ایجاد دسترسی و کاربرد آن در سرتاسر جهان.

در همین راستا دیدن تدتاک زیر از سایمون سینک مفیده:

https://www.ted.com/talks/simon_sinek_how_great_leaders_inspire_action?language=en

منبع دیگه‌ای برای کشف رسالت، مطالعه مفهوم ایکیگای (IKIGAI) هست. ایکیگای یه واژه ژاپنی به معنای "دلیلی برای بودن" هست. این واژه ریشه در سنت ژاپن داره و مشوق افراد برای سرمایه‌گذاری روی به‌زیستی روانیشون از طریق کشف معنا در زندگی و ارائه خدمت و ارزش به جامعه و دیگران بوده. ژاپنی‌ها معتقدن هر فردی در زندگی خودش یه ایکیگای داره، فقط کشف اون نیاز به اختصاص زمان، تعمق و خودشناسی داره.

طبق این مدل، رسالت یا همون ایکیگای حاصل اشتراک 4 بعد زیره:

  1. چیزی که دوست داریم
  2. چیزی در اون خوب هستیم
  3. چیزی که دنیا نیاز داره
  4. چیزی که بابتش بهمون پول پرداخت می‌شه

در واقع برای کشف این مفهوم باید به سوالات زیر پاسخ بدیم و دنبال نقطه تلاقیشون باشیم:

  1. از انجام چه کارهایی یا چه تجربه‌هایی بیشترین لذت و رضایت رو می‌بریم؟
  2. در انجام چه کارهایی استعداد، مهارت، دانش یا تخصص داریم؟
  3.  چه نیازهایی در جامعه اطرافمون هست و چطور می‌تونیم ارزش اجتماعی خلق کنیم؟
  4. جامعه بابت چه خدماتی حاضر به پرداخت پول هست یا برای چه خدماتی بازار وجود داره؟

برای مطالعه بیشتر منبع زیر رو می‌تونید استفاده کنید:

https://positivepsychology.com/ikigai/


در نهایت از هر مدلی برای کشف رسالت استفاده کنیم، مهم اینه که خودمون ازش الهام و انرژی بگیریم و بتونیم در زندگی روزمره بهش اتکا کنیم. جمله بندی دقیق در ابتدای کار مهم نیست. باید زمان بدیم تا رسالتمون در مرور زمان تست بشه تا بتونیم جمله رو دقیقتر و اصلاح کنیم.

 

  • حمیدرضا لاچین
۰۴
شهریور

جیم کالینز در کتاب ساختن برای ماندن، به بررسی رمز و راز ماندگاری و موفقیت شرکت‌های به اصلاح آرمانی می‌پردازد. این شرکت‌ها بالای 50 سال دوام داشته‌اند، در صنعت خود مورد تمجید همه بازیگران هستند و تاثیر شگرف و مثبتی بر زندگی روزمره مردم و سطح رفاه در جامعه‌ها گذاشته‌اند. سخت است دنیا را بدون محصولات شرکت‌هایی مثل بویینگ، سونی، والمارت، آی بی ام یا دیزنی تصور کنیم.

یکی از ارکان چهارگانه شکل‌گیری چنین شرکت‌هایی، داشتن رهبران ساعت‌ساز است. رهبرانی که از ابتدای تشکیل این سازمان‌ها، دغدغه ساختن نهادی را داشته‌اند که تغییر مثبت در دنیا بوجود آورده و سالها پس از آنها به حیات خود ادامه دهد.

این رهبران به دنبال موفقیت، شهرت یا ثروت سریع و کوتاه مدت نبوده‌اند، بلکه با تعریف یک جهان‌بینی وهویت برای سازمان و جذب و پرورش افراد شایسته، سازمان را از خطر اتکا به خود رها کرده‌اند.

در واقع شرکت‌های آرمانی، تجلی ملموس رویاها و ارزش‌های این رهبران برای ساختن دنیایی بهتر است.

  • حمیدرضا لاچین
۲۶
اسفند

علی‌بابایی عزیز، همسفر تمام سال

سلام

 

بعد از یک سال کار و تلاش، بعد از گذران سیصدوشصت‌وچند روز، دوباره کارِ دنیا به بهار رسید.

خسته امسال نباشی!

امیدواریم وقتی که به آخرین لحظات سفر امسال می‌رسی و کوله‌بار پُربارت را زمین می‌گذاری، به پشت سرت نگاه بیندازی و به خودت افتخار کنی.

 

ما که به همسفری با تو افتخار می‌کنیم و به حضورت می‌بالیم.

ما بهار را با تو باور می‌کنیم، چرا که بهار از تو شروع می‌شود؛

بهار از آنِ توست.

 

اصلا به‌قول نادر ابراهیمی:

نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد!

گل، از تو گلگون‌تر

امید، از تو شیرین‌تر.

 

سال نو مبارک

خوش‌بهار باشی

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۳
شهریور

در هر بازی­ای مانند راه انداختن کسب و کار، ما دو انتخاب داریم. اول آیا می­خواهیم بازی کنیم؟ و دوم نحوه بازی کردنمان چگونه است؟ همانطور که در چهار پست قبلی گفته شد، اگر تصمیم به ایجاد یک کسب و کار گرفتیم، انتخاب ماست که می­خواهیم از کدام مسئولیت و رسالت کسب و کار پیروی کنیم: رسالت سودمحور یا رسالت هدف محور.

اما در بازی زندگی تنها یک انتخاب داریم: اینکه چگونه می­خواهیم بازی کنیم. نوع بازی کردن ما تفاوتی با کسب و کار ندارد. اگر تصمیم بگیریم زندگی خودمان را براساس رسالت سود محور پیش ببریم، بدین معنی خواهد بود که ثروتمند شدن یا ترفیع گرفتن را به­عنوان هدف اصلی خود انتخاب کرده­ایم.

در عوض زندگی مبتنی بر رسالت هدف محور، به این معنی است که تحت تاثیر پیشبرد آرمان و هدفی بزرگ­تر از خودمان قرار داریم. افرادی را پیدا می­کنیم که دیدگاه مشترکی با ما دارند و با آنها روابط مبتنی بر اعتماد و عشق می­سازیم تا بتوانیم آرمان جمعی­مان را محقق کرده و دنیا را جای بهتری برای زندگی کنیم.

می­دانیم که خلقت خداوند حکیمانه است. هر کدام از ما برای هدفی خلق شده و استعدادها و نعمات مورد نیاز برای تحقق آن هدف را در طول زندگی کسب می­کنیم. فقط کافیست به آنچه که در دستانمان قرار داده شده نگاهی انداخته، هدف آنها را درک و آن هدف را زندگی کنیم. اینطور است که زندگی اصیل را تجربه خواهیم کرد.

 

 

  • حمیدرضا لاچین
۲۴
مرداد

حمدی اولوکایا، بنیانگذار و مدیر عامل شرکت چوبانی بعنوان یکی از بزرگترین شرکت ­های صنایع لبنی در آمریکا، در سال 2019 در یک سخنرانی معروف در تد از لزوم تغییر مسئولیت یک کسب و کار سخن گفت. از منظر او یک کسب و کار در مقایسه با مسئولیت­ های پذیرفته شده در نظام سرمایه­ داری، مسئولیت­ های زیر را به عهده دارد:

  1. قدردانی. مسئولیت اصلی کسب و کار محافظت و رشد انسان­ هایی است که زمان، انرژی و تخصصشان را صرف حرکت کارخانه می­کنند و شایستگی بهره ­مندی منصفانه از عواید حاصل را دارند، نه کسب سود برای سهامداران به هر قیمتی.
  2. جامعه. یک کسب و کار باید به جامعه ­ای که در آن فعالیت می­ کند خدمت کرده و برای آن ارزش تولید کند، نه انتظار داشتن از جامعه برای خرید محصولات و خدماتی که لزوما نیازی را برطرف نمی کنند یا کیفیت زندگی را بهبود نمی­ دهند.
  3. مسئولیت­ پذیری. یک کسب و کار یک نهاد اجتماعی است که نسبت به تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه مسئولیت داشته و می­ تواند تغییرات مثبت ایجاد کند.
  4. پاسخگویی. مدیر عامل و کسب و کار باید بیشتر از هیئت مدیره و سهامداران، پاسخگوی مشتری باشند.

چوبانی یک کسب و کار هدف محور برای افزایش به ­زیستی و رفاه کارمندان، جامعه و محیط زیست است و ثابت کرده که روی آوردن به مسئولیت جدید کسب و کار به­ جای سود، ثروت واقعی ایجاد می­ کند.

 

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۰
مرداد

فریدمن پیشنهاد کرد که یک کسب و کار فقط یک مسئولیت دارد: «سود». نتیجه­ی روی آوردن رهبران و سازمان­ها به چنین تفکری خلق بحران­ها و فسادهای اقتصادی و در خطر افتادن سلامت جسم و روان انسان­ها بوده است. اما بدون شک تغییراتی در راه است. سیستم کنونی تعادل خود را از دست داده و کم کم در حال از دست دادن نیرو و انگیزه­ی خود است. زمان باز تعریف مسئولیت یک کسب و کار فرا رسیده است.

اکثریت انسان­ها تمایل دارند که کارشان معنا و هدفی فراتر از خود داشته و به خلق ارزشی در دنیا کمک کنند. کسب و کار نهایتا یک نهاد اجتماعی است که برای خلق ارزش در جامعه ایجاد شده. اگر سازمانی این معنا را به ما دهد، با تمام وجود برای تحقق این هدف مشارکت خواهیم کرد تا جزئی از این مسیر باشیم.

در قبال این تلاش، همه­ی ما حق داریم هنگام کار از لحاظ روحی و روانی احساس امنیت کنیم و نسب به تلاش خود برای تحقق این معنا و هدف، به­طور عادلانه پاداش دریافت کنیم. زیرا تولید ثروت و قدرت همیشه بر دوش ما مردم و از طریق صرف زمان، انرژی، دانش و تخصصمان است.

در نتیجه، سایمون سینک در کتاب «بازی بی­نهایت» مسئولیت کسب و کار را اینگونه تعریف می­کند:

«مسئولیت کسب و کار این است که از اراده و منابع خود برای پیشرفت در راستای یک هدف بزرگ­تر از خود استفاده کند، از افراد و محیطی که در آن فعالیت می­کند، محافظت کند، منابع بیشتری (سودآوری) تولید کرده تا بتواند در دو اولویت اول خود به پیشرفت ادامه دهد و تا آنجا که ممکن است در بازی باقی بماند.»

  • حمیدرضا لاچین
۰۲
مرداد

تفکر فریدمنی در محیط کار علاوه بر مادی‌گرا شدن سازمان‌ها و رهبران و ایجاد بحران‌های اقتصادی، تاثیر مستقیمی بر سلامت جامعه داشته است. تمرکز سازمان‌ها بر کسب درآمد و سود به هر طریقی، حتی اگر به معنای نادیده گرفتن و ضربه زدن به انسان‌هایی باشد که عامل ایجاد و رشد این سازمان‌اند، باعث شده شاخص‌های وفاداری، مشارکت و رضایت به کمترین مقدار خود در قرن 21 برسد.

طبق تحقیقات گارتنر فقط 13% کارکنان از تجربه‌ی کاریشان رضایت دارند و طبق نظرسنجی گالوپ، تنها 13% کارکنان دنیا در کارشان مشارکت دارند و به شرکت دلبسته‌اند. از طرفی دیگر، فشار شرکت‌ها بر کسب سودآوری فضای ناامنی را در سازمان‌ها ایجاد کرده که نتیجه‌اش کاهش اعتماد در سازمان و به تبع افزایش استرس است. طبق آمار، 40% کارکنان آمریکایی باور دارند کارشان بسیار استرس‌زاست، 25% اعتقاد دارند که کار بزرگترین منبع استرس در زندگیشان است. این به معنای افزایش حدود 20%‌ای استرس کارکنان در 30 سال اخیر است.

از آنجا که واکنش استرس در بدن خاموش کردن سیستم ایمنی است، نتیجه‌ی این میزان استرس افزایش بیماری‌های قلبی و ذهنی و مرگ و میر ناشی از استرس در محیط کار است. به عبارت دیگر، رهبری مبتنی بر سودآوری به‌عنوان تنها رسالت سازمان دارد ما را می‌کشد!!

 

منابع:

 

https://www.forbes.com/sites/victorlipman/2019/01/09/workplace-trend-stress-is-on-the-rise/#6d78c2b16e1b

https://www.stress.org/workplace-stress#:~:text=Highlighted%20statistics%20from%20the%20report,or%20extremely%20stressed%20at%20work

https://news.gallup.com/poll/241649/employee-engagement-rise.aspx#:~:text=In%20March%202016%2C%20Gallup%20also,for%20every%20actively%20disengaged%20one.

  • حمیدرضا لاچین
۲۳
خرداد

در قسمت اول به بررسی دلایل حرکت به سوی زندگی اصیل پرداختیم، دو گام رسیدن به اصالت در زندگی را معرفی کردیم و گام اول، خودشناسی و کشف خود واقعی، را تشریح کردیم. در کشف خود واقعی، به معرفی عناصری پرداختیم که آگاهی و شناختن آنها براساس هم تعمق خودمان (هویت) و هم دریافت بازخورد از دیگران (برند) منجر به کشف خود واقعی مان خواهد شد. این عناصر عبارتند از:

  1. کسی که هستیم: شامل رسالت یا چرایی وجودی
  2. کسی که میخواهیم باشیم: شامل چشم انداز یا آینده ای که می خواهیم بسازیم
  3. چگونگی: شامل ارزش ها، نقاط قوت و انگیزه های درونی و بیرونی

قبل از وارد شدن به گام دوم زندگی اصیل (یکپارچه سازی ابعاد مختلف زندگی در راستای خود واقعی)، در این قسمت کمی بیشتر درباره هر یک از این عناصر توضیح خواهم داد و روش ها و منابعی را معرفی خواهم کرد که با استفاده از آنها می توان با سرعت و دقت مناسبی این عناصر را به گونه ای که بازتاب دهنده ی خود واقعی مان باشد تعیین کرد.

    1. رسالت یا چرایی وجودی
  1. 1.1. کشف سرنخ ها

رسالت یا چرایی وجودی در اکثر مواقع در دوران نوجوانی درون ما شکل می گیرد. اما چون رسالت در قسمتی از مغزمان شکل می گیرد که ارتباطی با زبان ندارد، بیان آن برایمان بسیار سخت است. در نتیجه بیشتر ما برای کشف آن باید به کاوش در گذشته مشغول شویم. برای کشف رسالت، باید مهم ترین خاطرات مان (لحظات سرنوشت سازمان) را کنار هم گذاشته و با بررسی آنها، به ارتباطاتی برسیم. با نگاه به گذشته مان و با کشف مهم ترین سرنخ ها (فراز و نشیب های زندگیمان، چالش هایی که حل کرده ایم، لحظاتی که بیشترین حس افتخار را داشته ایم، تغییراتی که ایجاد کرده ایم) می توانیم الگوهایی را پیدا کنیم.

در بعضی مواقع هم بدون نیاز به رجوع به گذشته، رسالت در اتفاقات رنج آور و سخت زندگی کشف می شود. همه ما در طول زندگیمان با چنین اتفاقاتی مواجه می شویم که در اصطلاح به آن بوته آزمایش می گویند. واکنش ما به این اتفاقات معمولا فعالانه یا منفعلانه خواهد بود. افرادی که واکنش فعالانه دارند نه تنها در برابر چالش تسلیم نمی شوند، بلکه از آن بعنوان فرصتی برای یادگیری، بهتر شدن و نشان دادن شایستگی های خود استفاده می کنند. آنها در چنین شرایطی رسالت زندگی خود را پیدا کرده و از آن نه تنها برای گذر از دوران رنج و چالش، بلکه برای تبدیل شدن به فردی اصیل بهره می برند. البته همه ما آنقدر خوش شانس نیستیم که معنای زندگیمان در طی حوادثی ناگهانی به ما الهام شود، پس باید خودمان فعالانه دست بکار شویم و با رجوع به گذشته مان دنبال سرنخ هایی باشیم.

  1. 2.1. ساختار رسالت یا چرایی وجودی

پس از رجوع به گذشته و کشف مهم ترین تجارب و خاطرات، مضامین و سرنخ ها شروع به پدیدار شدن می کنند. این مضامین و سرنخ ها مجموعه ای از کلمات کلیدی و احساسات مشترکی هستند که باید در ساختاری کنار هم گذاشته شوند تا رسالت زندگی شکل گیرد.

سایمون سینک در کتاب خود به نام چرایی خود را پیدا کنید، ساختاری دو قسمتی برای  رسالت پیشنهاد می دهد: انجام دادنِ ............... تا ...............

جای خالی اول بیانگر نقش ما در این دنیا و اقدامی هست که برای انجامش به دنیا آمده ایم. یعنی کمکی که به تحقق آینده بهتر می کنیم. دومین جای خالی بیانگیر تاثیری هست که اقدام ما برجای خواهد گذاشت. برای مثال رسالت سایمون سینک عبارت زیر است:

 الهام بخشیدن به دیگران تا بتوانند کارهایی را انجام بدهند که به آنها الهام می بخشد.

طبق این ساختار رسالت متمرکز بر آمال و خواسته های شخصیمان نیست، بلکه درباره مسئولیت ما درباره دیگران و تاثیری است که در زندگی آنها میخواهیم ایجاد کنیم. رسالت باید تصویری الهام بخش و انگیزاننده از علت وجودی ما بدهد و تنها رسالتی متمرکز بر خلق ارزش و تاثیر در زندگی دیگران می تواند چنین اثر ماندگاری داشته باشد.

منبع برای مطالعه بیشتر: کتاب چرایی خود را پیدا کنید از سایمون سینک

    1. چشم انداز

چشم انداز جایی هست که می خواهیم برویم. آینده ای بهتر که ما می خواهیم با اقدامات و رفتار خود در این دنیا برای جامعه مدنظرمان بسازیم. در نتیجه چشم انداز امتدادی از رسالتمان هست. چشم انداز مناسب پنج ویژگی زیر را دارد:

  • ایده آل گرایانه است. به نحوی که هیچ وقت به آن 100% دست پیدا نخواهیم کرد بلکه هر روز زندگیمان را برای نزدیکتر شدن به آن تلاش خواهیم نمود.
  • برای چیزی است نه برعلیه چیزی. چشم انداز مناسب برای رقابت کردن یا بهتر بودن نیست. یک چشم انداز مناسب متمرکز بر خلق ارزش برای جامعه پیرامونمان هست نه رقابت با آن.
  • خدمت گرایانه است. در یک چشم انداز مناسب هدف باید خدمت به جامعه باشد نه فقط خودمان. یک چشم انداز مناسب به دنبال خلق آینده ای بهتر برای جامعه است نه فقط خود فرد.
  • دایره شمول گسترده ای دارد. یک چشم انداز مناسب باید تلاش کند تا جامعه بزرگتری را مدنظر قرار دهد. آینده ای بهتر برای تعداد آدم بیشتری بتواند خلق کند. هر فردی با هر مهارت و تنوع فرهنگی و جنسیتی و ... فقط با داشتن باور به چشم اندازمان بتواند جزئی از جنبش و حرکت ما باشد.
  • مقاوم است. یک چشم انداز مناسب قادر است تا در برابر تغییرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، تکنولوژیکی، اقتصادی و محیطی دوام بیاورد. هر یک از این تغییرات نباید باعث شود تا آینده ای که میخواهیم بسازیم دستخوش تغییر شود. ممکن است جمله بندی چشم انداز تغییر کند، اما احساس و نیت پشت آن همواره پابرجاست.

برای مثال چشم انداز سایمون سینک زندگی کردن در دنیاییست که مردم در آن هر روز باانگیزه برای رفتن به محل کار از خواب بیدار می شوند، در طول روز در محل کار احساس امنیت می کنند و شب با احساس رضایت به خانه برمی گردند.

منبع برای مطالعه بیشتر: کتاب بازی بی نهایت از سایمون سینک

    1. ارزش ها

ارزش ها برگرفته از باورها و اعتقادات ما هستند و در واقع چیزهایی اند که در زندگی برای ما بیشترین اهمیت را دارند. ارزش ها چارچوب مسیر حرکت را مشخص می کنند و مانند فیلترهایی به ما در تصمیم گیری های روزانه کمک می نمایند. با تعریف ارزش ها در واقع خطوط قرمز حرکتی خود را مشخص کرده و خود را مقید می کنیم که این خطوط را در طول مسیر رعایت کنیم.

ارزش ها معمولا بصورت کلماتی جذاب تعیین می شوند، مانند صداقت، نوآوری، احترام متقابل و .... این کلمات اما انتزاعی اند و رفتاری که دقیقا باید از خودمان نشان دهیم را مشخص نمی کنند. در نتیجه بهتر است ارزش ها را به اصول تبدیل کنیم. اصول ترجمه ارزش ها در عمل هستند. اصول بصورت فعل تعریف می شوند تا بقیه بتوانند درک کنند که این ارزش ها در عمل چگونه خواهند بود.

برای مثال سایمون سینک یکی از ارزش های خود به نام تمرکز بر بلند مدت را به صورت اقدامات زیر تعریف کرده است:

  • چیزی بساز که بیشتر از همه ی انسان ها عمر کند.
  • به جای اینکه خود را درگیر رسیدن به اعداد و تاریخ های تعیین شده کنی، روی تکانه ها و روندها تاکید کن.

پس از تعیین ارزش ها، تنها زمانی در موردشان می توانیم یقین پیدا کنیم که زیر فشار باشیم، یا ارزش هایمان در تقابل با هم باشند، یا ارزش های کسانی که با آن ها کار می کنید با ارزش های شما متفاوت باشند. زمانی که در شرایط دشوار مجبور به انتخاب بین ارزش هایمان می شویم، در می یابیم که مهم ترین ارزش در زندگیمان چیست و کدام ارزش را حاضریم قربانی کنیم.

منبع برای مطالعه بیشتر: کتاب چرایی خود را پیدا کنید از سایمون سینک و کتاب شمال حقیقی از بیل جورج

    1. نقاط قوت

نقطه قوت یا توانمندی مجموعه ای از دانش، مهارت ها و رفتارهایی است که با بکارگیری آنها می توانیم بهترین خودمان باشیم. نقطه قوت از فرمول زیر بدست می آید:

استعداد (روش طبیعی فکر، احساس یا رفتار) * سرمایه گذاری (زمانی که برای تمرین، پرورش مهارت ها و افزایش دانش صرف می شود) = نقطه قوت یا توانمندی (توانایی بوجود آوردن مستمر عملکرد مطلوب یا تقریبا بی نقص)

نقطه قوت متاثر از دو عامل استعداد و سرمایه گذاری است. اگر استعدادی داشته باشیم اما هیچ سرمایه گذاری برای پیشرفت آن نکنیم یا روی استعدادی که بصورت ذاتی نداشته ایم سرمایه گذاری زیادی انجام دهیم، عملا توانمندی خاصی در ما بوجود نمی آید.

البته این به معنای عدم تلاش برای کشف نقاط ضعف مان نیست، بلکه به این معناست که باید نقاط قوتمان اولویت اول در سرمایه گذاری باشند. به این علت که ما منابع محدودی برای سرمایه گذاری داریم و تخصیص بیشتر این منابع محدود برروی نقاطی که آورده چندانی برای ما ندارند بهینه نیست.

1.4) آزمون استعدایابی کلیفتون

در سال 1998، پدر روانشناسی نقاط قوت، پرفسور دونالد کلیفتون همراه با تام راث و گروهی از دانشمندان گالوپ پرسشنامه استعداد آنلاینی را طراحی و تولید کردند. سپس در سال 2001 مطالبی از این پرسشنامه را در کتاب «اکنون نقاط قوت خود را کشف کنید» منتشر کردند. در این کتاب 34 نقطه قوت شناسایی شده در تحقیقات با توضیحات جامع همراه با مثال هایی از افراد دارای این نقاط قوت و ایده هایی برای عمل آورده شده است.

این کتاب در حوزه مدیریت  منابع انسانی نخستین تقسیم بندی جامع از تقاط قوت و فردی، اجتماعی و سازمانی افراد در جهان است. با مطالعه این کتاب و تعمق برروی 34 نقطه قوت، می توانیم نقاط قوت خود را با دقت خوبی تعیین کنیم.

در کنار مطالعه این کتاب دریافت بازخورد مستمر از همکاران، اعضای خانواده و دوستان یا مشارکت در ارزیابی های 360 درجه می تواند آگاهی ما را از نقاط قوتمان افزایش دهد.

منبع برای مطالعه بیشتر: کتاب پنج نقطه قوت برتر خود را بشناسید از تام راث

    1. انگیزه ها

انگیزه علت انجام دادن کاری است. هر عملی که در این دنیا انجام می دهیم، به علت فعال شدن انگیزه ای است. وقتی کاری را انجام می دهیم و انگیزه انجامش برای ما برآورده می شود، احساس رضایت و خوشحالی فراوانی می کنیم که ناشی از ترشح هورمون دوپامین در بدنمان است.

دو نوع انگیزه وجود دارد: بیرونی و درونی. انگیزه های بیرونی، از قبیل کسب نمرات خوب، پول، شهرت، محبوبیت، ترفیع، پاداش و پیروزی توسط عواملی خارج از کنترل ما تامین می شود. از سوی دیگر انگیزه های درونی ارتباط نزدیکی با داستان زندگی و شیوه شکل دهی به آن ها دارند و از درون ما نشئت می گیرند. مانند: رشد شخصی، کمک به رشد افراد دیگر، مشارکت در مسائل اجتماعی، ایجاد تغییر در دنیا، رسالت و چشم انداز.

انگیزه های درونی از انگیزه های بیرونی دقیق تر و قوی ترند و اثرات ماندگارتری برجا می گذارند. زمانی که کاری را براساس انگیزه های درونی انجام می دهیم، فارغ از سختی های مسیر به تحقق اهداف متعهدیم و در طول مسیر احساس خوشحالی می کنیم. زیرا از انجام آنکار لذت می بریم، نه اینکه دنبال کسب یک پاداش بیرونی در ازای انجامش باشیم.

البته کلید رسیدن به یک زندگی اصیل اجتناب از انگیزه های بیرونی نیست، بلکه برقرار کردن تعادل بین آن ها و انگیزه های درونی است. طبیعی است که بعنوان یک موجود اجتماعی به دنبال کسب تایید و تمجید مثبت از جامعه مان باشیم. خطر هنگامی پیش می آید که آنقدر شیفته ی این نمادهای بیرونی باشیم که هرگز قانع نشویم. در این مرحله بیش از همیشه این خطر وجود دارد که ارتباطمان را با انگیزه های درونی از دست دهیم.

برای کشف انگیزه های درونی و بیرونی خود می توانیم لذت بخش ترین لحظات زندگیمان را مرور کنیم. وقتی دقیق تر دلیل این احساس لذت را بررسی کنیم، انگیزه های خود را پیدا خواهیم کرد.

منبع برای مطالعه بیشتر: کتاب انگیزش از دن آریلی و کتاب شمال حقیقی از بیل جورج

خلاصه

 

فایل ارائه زندگی اصیل - خودشناسی

  • حمیدرضا لاچین
۰۴
فروردين

 

پس از رجوع به گذشته و کشف مهم ترین تجارب و خاطراتمان، مضامین و سرنخ ها شروع به پدیدار شدن می کنند. این مضامین و سرنخ ها مجموعه ای از کلمات کلیدی و احساسات مشترکی هستند که باید در ساختاری کنار هم گذاشته شوند تا معنای زندگی شکل گیرد.

#سایمون_سینک در کتاب خود به نام چرایی خود را پیدا کنید، ساختاری دو قسمتی برای #معنا پیشنهاد می دهد: انجام دادنِ ............... تا ...............

جای خالی اول بیانگر نقش ما و کمکی است که به زندگی دیگران می کنیم. دومین جای خالی بیانگیر #تاثیر این تقش و کمک مان است. طبق این ساختار معنا متمرکز بر آمال و خواسته های شخصیمان نیست، بلکه درباره #مسئولیت ما درباره دیگران و تاثیری است که در زندگی آنها میخواهیم ایجاد کنیم.

#ویکتور_فرانکل در این باره در کتاب انسان در جستجوی معنا می گوید: "معنا را تنها نمودی از خود نشماریم، زیرا معنا نه تنها از وجود نشات می گیرد، بلکه رو در روی آن نیز می ایستد و به مقابله با آن می پردازد. اگر معنایی که انسان در صدد تحقق بخشیدن به آن است، فقط نمودی از شخصیت او یا مظهر اندیشه های آرزومندانه او بود، دیگر خصلت مبارزه طلبانه را از دست می داد و قدرت آن را نداشت که انسان را به پیش براند."

معنا باید تصویری الهام بخش و انگیزاننده از علت وجودی ما و آینده بدهد تا بتوانیم از هر #رنج با رضایت عبور کنیم. تنها معنایی متمرکز بر خلق ارزش و تاثیر در زندگی دیگران می تواند چنین اثر ماندگاری داشته باشد.

بعلاوه معنا باید #اصیل باشد. به این معنا که هر روز آن را زندگی کرده و در عمل، افکار و تصمیماتمان آن را سر لوحه قرار دهیم. کلمات زیبایی که عمل نشود، مانند شعاری تو خالی به نظر می رسد و اعتماد دیگران به ما را خدشه دار می کند.

  • حمیدرضا لاچین