وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جاناتان هایت» ثبت شده است

۱۱
آذر

انسان موجودی خودگرا یا دگرگراست؟ اگه به تجربیات خودمون رجوع کنیم، میبینیم که نمیتونیم لزوما انسان رو متعلق به یکی از این دستهها بدونیم. دور و برمون پر از رفتارهای خودخواهانه و فردگراست که منفعت شخصی رو هدف قرار داده. همچنین خاطراتی رو به یاد داریم که افرادی برای موفقیت گروه از منافع خود گذشته و حتی هزینههای جبران ناپذیر پرداخت کردهان.

جاناتان هایت در کتاب ذهن درستکار با بررسی بیولوژی و روانشناسی اخلاق انسان، در تلاش برای یافتن پاسخی علمی به این سوال است. هایت در این کتاب، انسان رو موجودی دو طبقه معرفی میکنه. در طبقه اول، که قلمرو بیحرمتی نامیده میشه، ما متمرکز بر منافع فردیمون هستیم و هدفمون برتری در رقابت با سایر اعضای گروهمونه. ما 90% زمانمون رو در این طبقه میگذرونیم. 

10% باقی زمانمون رو در طبقه دوم، قلمرو مقدس، میگذرونیم. در این طبقه من رو کنار گذاشته و در خدمت ما و گروه قرار میگیریم و حاضریم فداکاریهایی برای برتری گروهمون در مقابل سایر گروهها انجام بدیم. وقتی در این طبقه قرار میگیریم، نوعی انرژی مثبت و شادی دستهجمعی رو به واسطه نزدیکی با همدیگه احساس میکنیم که ما رو به جایگاهی متعالی و والا میرسونه.

هایت انسان طبقه اول رو به شامپانزه و انسان طبقه دوم رو به زنبور تشبیه میکنه. برخلاف شامپانزهها که دنبال رقابت فردی و صعود در سلسله مراتب قبلیه هستن، زنبورها از ابتدا در خدمت کندو قرار میگیرن. ما نیز در ابتدا زندگیای مشابه شامپانزه داشتیم، اما در طول تکامل یاد گرفتیم که تحت شرایطی خاص رفتاری زنبوروار رو پیش بگیریم، منفعت شخصی رو کنار گذاشته و برای بقا و رشد در خدمت اهدافی فراتر از خود باشیم. همین تغییر منجر به شکلگیری قبایل، روستاها، شهرها و کشورها و برتری ما بر سایر گونهها شد.

حال تحت چه شرایطی انسان از من به ما صعود خواهد کرد؟

1. تعریف چشمانداز و هدف مشترک: ما عاشق تصاویری از آینده میشیم که قول زندگی بهتری رو به ما میدن. ما پذیرای رهبرانی خوش صحبت و داستانپردازیم که ما رو از زندگی پوچ طبقه اول رها کرده و به سمت دنیایی مقدس ببرن.

2. ایجاد برابری: خلق فضایی که در اون تمامی افراد حس یک خانواده رو داشته و به جای توجه به تفاوتهای نژادی و قومی و ...، برابری و اهداف مشترک مدنظر باشه.

3. تقویت اجتماع: گردهم آوردن افراد به بهانههای مختلف در کنار یکدیگر. مثل برگزاری مهمونی یا دورهمیها، برگزاری مسابقات، اجراهای جمعی و ایجاد سنن و آداب و رسوم جمعی.

از این تکنیکها برای خلق سازمانهای کندووار نیز میتوان استفاده کرد. سازمانهایی که افراد به جای تمرکز صرف بر کسب دستاورد و درآمد فردی بیشتر، با غرور، اشتیاق و وفاداری در خدمت تیم و سازمان قرار بگیرن.

  • حمیدرضا لاچین
۲۸
مهر

"اگر می‌خواهی حقیقت را ببینی، هیچ وقت «له» یا «علیه» چیزی نباش.

کشمکش بین «له» و «علیه» بدترین بیماری ذهن است."

- سن تسه‌آن، استاد بزرگ چینی ذن بودیسم

 

تاریخ پره از مجادله­‌های بی­‌انتهای سیاسی و مذهبی. معمولا در این مجادله دو طرف وجود دارن که هر دو اصرار بر #درستکاری و حقانیتشون دارن و سخت پیش میاد در نقطه‌­ای بتونن با هم کنار اومده و به #صلح و توافقی روی #حقیقتی_یکتا برسن. اتفاقات اخیر در کشور این سوال رو تو ذهنم مجدد پررنگ کرد که چطور چنین دو دستگی­‌ای ممکنه و آیا می­شه به شکلی با هم کنار بیایم؟

کتاب #ذهن_درستکار از جاناتان هایت هم دقیقا دنبال جواب چنین سوالاتیه. این کتاب از منظر روانشناسی اخلاق به بررسی منشا شکل­‌گیری #اخلاقیات (درست و غلط) در انسان و علل تفاوت زیاد قضاوت­‌های اخلاقیمون می‌­پردازه. علی الخصوص در دو حوزه #سیاست و #مذهب که از نمودهای ملموس اخلاقیات در جامعه هستن.

بعضی از نکات جالب این کتاب که برای خودم آگاهی‌­دهنده بود رو در این پست می‌­نویسم و به شدت مطالعه این کتاب رو برای افرادی که دنبال حقیقت، آگاهی و رشد هستن توصیه می‌­کنم.

  1. انسان اساسا موجودی خود درستکارپندار است.

این یک ویژگی تکاملی و ناخودآگاه در ماست که به بقای ما از دو منظر کمک می­‌کنه: اول باعث می­شه #تعلق و تعهدمون رو به #قبیله نشون بدیم و در حلقه امنش باقی بمونیم. دوم به حفظ #عزت_نفس درونیمون کمک می­‌کنه (عزت نفس سنجه‌­ای درونیست که میزان ارزش ما در جامعه رو از منظر خودمون نشون می‌­ده.). همین ویژگی سبب شکل­‌گیری قبایل، شهرها و کشورها شده و در عین حال علت بزرگترین جنگ‌­های بشری بوده.

  1. منطق ما به دنبال توجیه هست و نه حقیقت.

ذهن ما از دو قسمت تشکیل شده: #تفکر_منطقی و #تفکر_احساسی. فلاسفه قدیم اعتقاد داشتن که منطق برتر از احساسه و بر اون تسلط داره. اما علم بعدها ثابت کرد که 90% پردازش ذهنی ما توسط بخش احساسیش انجام می­شه و در عمل تفکر منطقی در خدمت تحقق اهداف بخش احساسیه. عمده تصمیمات و باورهای ما بصورت آنی و ناخودآگاه توسط بخش احساسی ما اتخاذ و به بخش منطقی اعلام می­شه. وظیفه بخش منطقی #توجیه این تصمیمات و #متقاعدسازی دیگران برای حمایت از ماست (وظیفه‌ای شبیه #سخنگوی_دولت). ساده‌­لوحانه هست که فکر کنیم ما موجوداتی منطقی هستیم که پیوسته با تکیه بر استدلال و منطق دنبال کشف حقیقت و خوبی‌­هاییم. اندک هستن انسان­‌هایی که به این نقطه از بلوغ فکری می‌­رسن (طبق مدل پیچه پویا، کمتر از 1% مردم)

  1. محدوده اخلاق در فرهنگ‌­های مختلف متفاوت است.

تعریف یکسانی برای اخلاق در ذهن همه وجود نداره. شاید فکر کنیم آسیب رسوندن به یک انسان در نظر همه غلط حساب بشه. اما اگه اون آسیب رسوندن سبب افزایش تعلقمون به قبیله و عزت نفسمون باشه چطور؟ یا مجموعه‌­ای از عناصر اخلاقی دیگه مثل ارزش­‌های ملی‌­گرایانه یا مذهبی برامون مطرح باشه که کفه ترازو رو به سمت آسیب رسوندن سنگین­‌تر کنه؟ از اونجا که می‌­دونیم آدما درباره مسائل اخلاقی لزوما با منطق و استدلال تصمیم نمی­‌گیرن و #ادراک حرف اول رو می­‌زنه، در نتیجه عجیب هم نیست که معیارهای اخلاقی بتونه از زمین تا آسمون برای دو آدم در یک شهر متفاوت باشه. ادراک ما تحت تاثیر ژن، آموزش، فرهنگ و عوامل محیطی شکل می­‌گیره که لزوما نسخه یکسان و درستی براش در تاریخ تجویز نشده.

در نهایت من باور دارم آگاهی می‌­تونه باعث بشه تا از تعصب، تندی و تفرقه به سمت #کنجکاوی، #شگفتی و #یادگیری حرکت کنیم. من باور دارم که بهتر شدن دنیا نه با اندک رهبرانی در قدرت، بلکه با مردمی دارای #قدرت_رهبری بیشتر محقق خواهد شد.   

  • حمیدرضا لاچین